معاد
مَعاد، از اصول دین اسلام به معنای بازگرداندن انسان پس از مرگ به زندگی در روز قیامت است. بنابر این اصل، همه انسانها در روز قیامت دوباره زنده میشوند اعمال آنها در پیشگاه الهی سنجیده میگردد و به کیفر یا پاداش درستکاری یا بدکاری خود میرسند. معاد در دین اسلام، اهمیت بسیاری دارد و حدود یک سوم آیات قرآن کریم، درباره معاد و مسائل پیرامونی آن است. اعتقاد به این اصل، نقشی مهم در رفتار مسلمانان و میل آنان به نیکوکاری و دوری از کارهای ناشایست دارد.
بر اساس آیات قرآن و روایات، معاد روحانی و جسمانی است هرچند در مورد کیفیت جسم در قیامت اختلاف نظر وجود دارد. مهمترین اشکالهایی که در مورد این اصل مطرح شده است شبهه آکل و ماکول، شبهه اعاده معدوم و شبهه در مورد علم و قدرت خداوند است. قرآن کریم، برای اثبات امکان معاد به چند نمونه مشابه( مانند زنده شدن برخی انسانها در دنیا، زنده شدن برخی حیوانات در دنیا و زنده شدن زمین و گیاهان، بعد از بین رفتن و خاک شدن) اشاره دارد. معاد با چند دلیل عقلی (مانند دلیل حکمت، دلیل عدالت، دلیل رحمت ) اثبات میشود.
جایگاه و اهمیت
اعتقاد به معاد و زنده شدن انسان در عالم آخرت، از اصول اعتقادی همه ادیان الهی و به عبارتی، جزو اصلیترین باورهای همه ادیان آسمانی دانسته شده و پیامبران تأکید فراوانی بر این اصل داشتهاند. به باور عالمان شیعه، اصل معاد پس از اصل توحید، مهمترین اصلی است که پیامبران الهی آن را به مردم تذکر داده و ایمان به آن را از آنها خواستهاند. ایمان به معاد و زندگی اخروی شرط مسلمانی و منکر آن، خارج از زمره مسلمانان شمرده شده است.
به گفته محمدتقی مصباح یزدی، در قرآن، باور به معاد همسنگ اعتقاد به خدای یگانه دانسته شده است و در بیش از بیست آیه، کلمه «الله» و «الیوم الآخر» با هم به کار رفتهاند. در دوازده آیه نیز پس از ایمان به خدا، ایمان به روز آخرت آمده است.
مصباح یزدی معتقد است که از دقت در آیات قرآن، به دست میآید که بخش عمدهای از سخنان پیامبران و بحث و جدلهای ایشان با مردم، درباره معاد بود تا جایی که میتوان گفت پیامبران برای اثبات معاد، بیشتر از اثبات توحید تلاش کردهاند؛ زیرا مردم به جهت انکار امور غیبی و میل به بیبندباری و عدممسئولیت در پذیرش اصل معاد، سرسختی بیشتری از خود نشان میدادند.
گفته شده در بیش از دو هزار آیه از قرآن (حدود یک سوم آیات قرآن) پیرامون معاد و زندگی اخروی سخن گفته شده است؛ البته به نظر جعفر سبحانی، واژه معاد در آیات قرآن، تنها یک بار و آن هم به معنای لغوی (مکان بازگشت) به کار رفته است. آیات قرآن مرتبط با معاد در چند گروه دستهبندی شده که عبارتند از:
آیاتی که لزوم ایمان به آخرت را بیان میکند؛
آیاتی که به نتایج و پیامدهای ناگوار انکار معاد پرداخته است؛
آیاتی که به نعمتهای ابدی بهشت اشاره دارد؛
آیاتی که به بیان عذابهای جاودانه جهنم پرداخته است؛
آیاتی که به رابطه اعمال نیک و بد با نتایج آن در قیامت اشاره دارد؛
آیاتی که امکان و ضرورت رستاخیر را مورد توجه قرار داده و به سؤالات و شبهات منکران، پاسخ داده است.
مسیحیان با ذکر رستاخیز عیسی و نمونههای تاریخی از زنده شدن افراد پس از مرگ، وقوع معاد را ممکن میدانند و به وقوع آن نیز اعتقاد دارند. در فقرات متعددی از عهد جدید (کتاب مقدس مسیحیان) به معاد و زنده شدن مردگان اشاره شده است. براساس عهد عتیق و جدید همه مردم پس از مرگ به هاویه یا عالم اموات میروند. به گفته برخی از متکلمان مسیحی، طبق کتاب مقدس، هاویه دو بخش دارد: یک قسمت برای شریران که محل عذاب است و قسمت دیگر برای عادلان که فردوس (بهشت) نام دارد. در اعتقادنامه رسولان و اعتقادنامه نیقیه که دو اعتقادنامه جهانی و مورد قبول همه مسیحیان است، نیز اعتقاد و ایمان به رستاخیز و حیات جاویدان ذکر شده است.
آثار اعتقاد به معاد در زندگی دنیوی
به اعتقاد ناصر مکارم شیرازی، مفسر قرآن، توجه به معاد به ویژه جزئیات آن، اثر روانی و تربیتی سازندهای در روح و جان انسان و در تمام زندگی او دارد. به نظر او شاید به همین دلیل در قرآن، آنقدر نکات جالب و شنیدنی درباره معاد دیده میشود به گونهای که درباره هیچ مسئله دیگری دیده نمیشود. به باور مصباح یزدی نیز کسی که معتقد به معاد است و مرگ را پایان زندگی نمیداند، برنامه زندگیایش را طوری طرح و اجرا میکند که برای زندگی ابدیاش سودمند باشد. از سوی دیگر، سختیها و ناکامیهای زندگی دنیوی او را دلسرد و ناامید نمیکند و از تلاش برای کسب سعادت کمال ابدی بازنمیدارد. از دیدگاه او، تأثیر این اعتقاد منحصر به زندگی فردی نیست؛ بلکه در زندگی اجتماعی نیز تأثیر بسزایی دارد؛ باور به حیات اخروی نقش مهمی در رعایت حقوق دیگران، احساس و ایثار نسبت به نیازمندان دارد. در جامعهای که اعتقاد به معاد زنده باشد، برای اجرای قوانین و مقررات عادلانه و جلوگیری از ظلم و تجاوز به دیگران، کمتر نیاز به اِعمال زور و فشار خواهد بود. آیتالله جوادی آملی، مفسر و فیلسوف شیعی، مهمترین اثر یاد معاد را اجرای عدالت و برپاداری قسط فردی و اجتماعی و مهمترین اثر فراموشی آن تبهکاری و ستمگری فردی و اجتماعی ذکر کرده است.
انسان معتقد به معاد، دنیا را مزرعه و کشتزار آخرت میبیند و اعمالش را در حکم بذری مینگرد که میوهاش در آخرت خواهید چید. ازاینرو، در زندگی دنیوی به طور حساب شده رفتار میکند و در برار دستورات الهی و انجام تکالیف کوتاهی نمیکند. همچنین باور به معاد، نحوه نگرش به مرگ را تغییر داده و آن را از معنای فنا و نیستی به دریچه و پلی به سوی جهانی زیبا و برتر دگرگون میکند. رهایی از پوچی و خلاصه نشدن همه دنیا در مادیات از دیگر آثار باور به معاد شمرده شده است. گفته شده باور به معاد در صورتی میتواند در زندگی دنیوی تأثیرگذار باشد که میان زندگی دنیوی و اخروی رابطه علّی و معلولی باشد و نعمتها و عذابهای اخروی به عنوان پاداش و کیفر رفتارهای شایسته و ناشایسته این جهان پذیرفته شود. از نظر برخی، اعتقاد به معاد عامل سلامت جامعه، عامل امنیت حقوقی و اجتماعی، عامل اصلاح ارتباط انسانها با یکدیگر، عامل اقتدار ملی و نیروهای مسلح است.
مفهومشناسی
معاد در اصطلاح متکلمان بازگشت روح به جسم در قیامت و زنده شدن دوباره او است تا به اعمال او رسیدگی شود؛ نیکوکاران به بهشت و نعمتهای جاودانی و بدکاران به کیفر و عذاب خود برسند. عبدالله جوادی آملی، معاد را به بازگشت انسان به خدا معنا کرده است. سعدالدین تفتازانی، از عالمان اهل سنت در قرن هشتم قمری، چهار معنا برای معاد ذکر کرده است: بازگشت به وجود پس از فنا، جمع شدن اجزاء بدن پس از پراکندگی آنها، بازگشت به حیات پس از مرگ و بازگشت روح به بدن پس از جدایی آنها. به گفته علامه مجلسی، معاد در لغت یا مصدر میمی است یا اسم زمان و یا اسم مکان. براین اساس به سه معنا آمده است: بازگشت چیزی به جائى یا به حالى که از آن منتقل شده، زمان بازگشت، مکان بازگشت.
وابستگی معاد به مسئله نفس
گفته شده اثبات معاد و بازگشت ارواح و نفوس به بدنها مبتنی بر تجرد نفس و بقای آن است. محمدتقی مصباح یزدی معتقد است در صورتی میتوان حیات پس از مرگ را به صورت صحیح تصور کرد که نفس را مجرد و غیر از بدن و خواص آن دانست. از نظر وی، در صورت عدم باور به تجرد نفس، فرض معاد و حیات مجدد، معقول نخواهد بود. براین اساس تصور صحیح و معقول معاد مبتنی بر پذیرش این امور است:
وجود روح (نفس)؛
جوهر بودن روح؛
اینکه روح، از بدن مستقل است و بعد از متلاشی شدن بدن باقی میماند.
پذیرفتن اینکه ترکیب انسان از روح و بدن از آن دست ترکیبهایی نیست که با از بین رفتن یک جزء از آن، جزء دیگر نیز نابود میشود؛ بلکه روح، بخش اصلی انسان است و تا هنگامی که باقی باشد، انسانیت انسان و شخصیت شخص، محفوظ خواهد بود.
مسیحیان نیز غالباً حیات پس از مرگ را با اعتقاد به نفس مجرد و مستقل از بدن امکانپذیر میدانند تا جایی که گفته شده همه اندیشمندان مهم در تاریخ مسیحیت این دیدگاه را پذیرفتهاند.
مسئله اینهمانی انسان دنیوی و اخروی
باور به معاد را مبتنی بر این حقیقت دانستهاند که انسانی که در آخرت زنده میشود، همان انسانی است که در دنیا زندگی میکرد. از این مسئله با عنوان «هوهویت» یا اینهمانی یاد شده است. مراد از اینهمانی شخصی در بحث معاد این است که آیا فردی که پس از مرگ باقی است، به لحاظ عددی و نه به لحاظ کیفیت و ویژگیها، همان کسی است که پیش از مرگ زندگی میکرد؟
گفته شده بیشتر الهیدانان و فیلسوفان مسیحی اینهمانی شخصیِ عددی را پذیرفتهاند و کتاب مقدس مسیحیان نیز این نظر را تعلیم داده است.
در اینکه عنصر مشترک و عامل وحدت و اینهمانیِ انسان دنیوی (پیش از مرگ) با انسان اخروی (انسان پس از مرگ) چیست، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است. به عبارت دیگر، به چه دلیل، شخصِ پس از مرگ، همان شخصِ پیش از مرگ است که در زمان معینی در این دنیا زندگی میکرد؟
نفس: ملاک اینهمانی
فیلسوفان مسلمان معتقدند که نفس معیار و عامل یکی بودن و اینهمانی انسان دنیوی و اخروی است. ماده و بدن به دلیل تغییر و دگرگونی نمیتواند معیار اینهمانی انسان دنیوی و اخروی باشد. از نظر ملاصدرا، ملاک در بقای انسان، بقا و حفظ نفس اوست. مادامی که نفس یک فرد باقی است، او نیز باقی است ولو اینکه اجزاء و اعضای بدنش تغییر کرده و دگرگون شود. هنگامی که مثلاً از فردی به نام زید سؤال میشود که آیا زیدِ جوان همان زیدِ در حال کودکی و پیری است یا خیر، پاسخ ملاصدرا مثبت است و زید را به جهت بقای نفسش در تمام طول عمر، یک شخص میداند. در آخرت نیز به دلیل بقای نفس، زید در دنیا همان زید در آخرت خواهد بود.
محمدتقی مصباح یزدی معاد را مبتنی بر نفس دانسته و معتقد است هنگامی میتوان گفت کسی که بعد از مرگ زنده میشود، همان شخصِ پیش از مرگ است، که نفس او بعد از متلاشی شدن بدنش، باقی بماند. از نظر وی، بدون پذیرش نفس مجرد و مستقل از بدن، فرض حیات مجدد برای شخصِ پیش از مرگ معقول نخواهد بود. به باور او، چون نفس مجرد است، میتواند بعد از مرگ بدن باقی بماند و هنگامی که مجدداً به بدن تعلق میگیرد، وحدت و اینهمانیِ شخص را حفظ کند؛ زیرا این نفس پیش از مرگ و پس از مرگ باقی است و تغییری نمیکند؛ اما اگر کسی وجود انسان را منحصر در همین بدن مادی محسوس بپندارد، با متلاشی شدن اندامهای بدن، نابود میشود تصور صحیحی از معاد نمیتوان ارائه داد.
قرآن با اشاره به این حقیقت در پاسخ منکران معاد که میگفتند چگونه امکان دارد انسان پس از متلاشی شدن اجزای بدنش زنده شود، میفرماید: «قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ؛ بگو (شما نابود نمىشوید بلکه) فرشته مرگ شما را مىگیرد.» بنابراین قوام انسانیت و شخصیت انسان به همان چیزی است که ملک الموت آن را قبض میکند. ملاک بدن یا مغز (داشتن بدن یا مغز واحد در طول زمان)، ملاک حافظه (استمرار حافظه و یادآوری خاطرات در طول زمان) از دیگر ملاکها و نظریههایی است که از سوی منکران نفس در مسئله اینهمانی شخصی مطرح شده است.
روحانی یا جسمانی بودن معاد
به گفته فیاض لاهیجی، در پذیرش اصل معاد میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد؛ اما در کیفیت و حقیقت آن اختلافاتی هست. درباره چگونگی تحقق معاد و اینکه آیا جسمانی است یا روحانی یا جسمانی-روحانی، پنج نظریه ارائه شده است که عبارتند از:
معاد جسمانی فقط: بیشتر متکلمین و فقیهان و حدیثنگاران دوره پیشین تنها به معاد جسمانی اعتقاد داشتند و منکر معاد روحانی بودند. از نظر این گروه، روح واقعیتی مادی است که مانند آتش در زغال یا آب در برگهای گل، در بدن جریان دارد و در نتیجه، با نابودی بدن پس از مرگ، نابود میشود.
بر اساس این رویکرد، بدن انسان تشکیل دهنده تمام حقیقت انسان است و پس از مرگ متلاشی میشود. هنگام قیامت، این بدن متلاشی شده با توجه به علم و قدرت مطلق خداوند بازسازی شده و باز میگردد. در این دیدگاه، روح بازگشتی ندارد.
معاد روحانی فقط: به گفته جعفر سبحانی، بیشتر فیلسوفان پیشین و فیلسوفان مشاء، تنها معاد روحانی و عقلی را میپذیرفتند و منکر معاد جسمانی بودند؛ زیرا از نظر آنان، بدن پس از مرگ، نابود میشود و چیزی از آن باقی نمیماند تا در قیامت اعاده شود؛ ولی نفس که مجرد است نابود نمیشود و در قیامت وجود دارد؛[۵۳] البته به اعتقاد ابن سینا، بزرگترین فیلسوف مشاء، معاد جسمانی و بازگشت بدن در قیامت فقط از طریق شرع و خبر دادن پیامبر اکرم(ص) اثبات و پذیرفته میشود. علامه مجلسی، انکار معاد جسمانی را به صراحت کفر و مستلزم انکار قرآن، پیامبر(ص) و امامان دانسته است. وی فلاسفه را جزو منکران معاد جسمانی شمرده است؛ زیرا آنها اعاده معدوم را محال میدانند .معاد جسمانی و روحانی: این دیدگاه، جمع دو دیدگاه پیشین است و به محققان از متکلمان و حکمای مسلمان نسبت داده شده است. علامه مجلسی این دیدگاه را به بیشتر متکلمان نسبت داده است. از نظر ناصر مکارم شیرازی، مفسر قرآن، معاد در قرآن تنها به صورت معاد جسمانی و روحانی عرضه شده است؛ به این معنی که به هنگام رستاخیز هم جسم بازمیگردد و هم روح و جان.
طرفداران این دیدگاه، نظر خود را به چندین صورت ارائه کردهاند:
۱. بازگشت روح به بدن مادی دنیایی
۲. بازگشت روح به بدن مثالی
۳. بازگشت بدن عنصری به سمت روح مجرد
۴. بازگشت روح به بدن عنصری تکامل یافته
۵. بازگشت روح به بدنی متناسب با ملکات خود
۶. بازگشت روح با بدن هورقلیایی.
انکار معاد: برخی همچون فخر رازی و فیاض لاهیجی انکار معاد را به فیلسوفان طبیعتگرا نسبت دادهاند. از دیدگاه این گروه، انسان عبارت است از همین جسم مادی که به واسطه مرگ به کلی نابود میشود. از آنجا که اعاده معدوم محال است، اعاده انسان پس از مرگ، محال خواهد بود.
شک و تردید در معاد: نقل شده دیدگاه جالینوس و پیروانش در معاد شک و توقف بود؛ زیرا وی تردید داشته که نفس انسانی همان مزاج مادی بدنی است که با مرگ نابود میشود و یا جوهری است که پس از مرگ باقی میماند و در سرای دیگر برانگیخته میشود.
اثبات معاد
برای اثبات معاد دو دسته دلیل میتوان بیان کرد. دسته اول، با کمک آیات و روایات و با بیان موارد مشابه، ممکن بودن معاد را نمایان میکند و دسته دوم، ضرورت یا وقوع معاد را اثبات میکند.
دلایل امکان معاد
کسانی که به قرآن کریم ایمان دارند، با نمونههای مشابهی از زنده شدن موجودات پس از تغییر شکل یافتن و مرگ، اطمینان مییابند معاد امری ممکن و شدنی است و خداوند بر انجام آن توانا است. مواردی از زنده شدن مردگان که قرآن کریم از آن یاد میکند عبارتاند از:
اصحاب کهف: قرآن کریم از گروهی یاد میکند که برای در امان ماندن از آزار مشرکان و حفظ ایمان خود به غاری در بیرون شهر پناه بردند. اینان برای رفع خستگی، تصمیم گرفتند، اندکی استراحت کنند. اما ۳۰۹ سال به خواب رفتند. خداوند متعال، حکمت زنده کردن این افراد و آگاه شدن مردم از این جریان را، شناخت و اطمینان مردم نسبت به وقوع قیامت معرفی کرده است:
وَ کذَلِک أَعْثَرْنَا عَلَیهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ لارَیبَ فِیهَا (ترجمه:و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و [در فرا رسیدن] قیامت هیچ شکی نیست.)[کهف–۲۱]
زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی(ع): آیات قرآن کریم، بهروشنی نشان میدهد که حضرت عیسی(ع)، کسانی که روح از بدنشان جدا شده بود و مرده بودند را به اذن خداوند زنده میکرد.
وَ أُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْی الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ (ترجمه:و شفا میدهم کور مادرزاد را و پیس را و زنده میکنم مرده را به اذن پروردگار.)[آل عمران–۴۹]
رویش گیاهان پس از خشک شدن شباهت زیادی به زنده شدن انسان پس از مرگ دارد. در قرآن کریم رویش دوباره گیاهان را نمونهای از زنده کردن مردگان برشمرده است:
فَانظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِک لَمُحْیِی الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (ترجمه:پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کننده مردگان است، و اوست که بر هر چیزی تواناست.)[روم–۵۰]
مواردی دیگری چون زنده شدن پرندگان و زنده شدن عزیر پیامبر در قرآن کریم یاد شده که نمونههایی از زندگانی دوباره یافتن است.
دلایل ضرورت و وقوع معاد
برای اثبات ضرورت یا وقوع معاد براهین و دلایل متعددی ارائه شده است. عبدالله جوادی آملی، ۹ برهان ذکر کرده است که عبارتند از: برهان توحید، برها صدق، برهان فطرت، برهان حرکت و هدفداری، برهان حکمت، برهان رحمت، برهان حقیقت، برهان عدالت و برهان تجرد روح.
دلیل فطرت:
این دلیل از چند مقدمه تشکیل شده است و از میل فطری عمومی بین انسانها برای اثبات معاد بهره میگیرد.
– هر انسانی میل به بقا و ماندگاری دارد؛
– خداوند هیچ میلی را در انسان بیهوده نیافریده است؛ زیرا خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و لغو انجام نمیدهد؛
– این دنیا، بقاء و جاودانگی ندارد؛
بنابراین، لازم است جهانی ابدی وجود داشته باشد تا میل به بقای انسان، در آن برآورده شود.[۶۶]
دلیل حکمت:
– جهان و انسان، آفریده خداوند است؛
– آفرینش خداوند، مانند سایر کارهای او، بیهدف و بیهوده نیست؛
– خداوند، جهان را به صورتی آفریده که بیشترین خیر و کمال را برای بندگانش ایجاد کند؛
– جهان مادی، مجموعه از خیر و شر است که با یکدیگر ناسازگاری و درگیری دارند؛
– انسان، دارای روح قابل بقاء و ماندگاری است و میتواند به کمالی جاودانی برسد؛
– اگر زندگانی انسان منحصر در همین زندگی دنیایی باشد، هدف خداوند از آفرینش انسان و جهان تأمین نمیشود و در این صورت این سؤال مطرح میشود که چرا خداوند میسازد و از میان میبرد؛
بنابراین، با توجه به قطعی بودن حکمت خداوند، حتماً باید جهانی دیگر ورای این دنیای مادی باشد تا حکمت و هدف او از آفرینش تأمین شود. بهخصوص با توجه به رنجهایی که در زندگی دنیا وجود دارد که اگر جهانی دیگر نباشد که مانند زندگی دنیا مستلزم رنج نباشد، ادامه همین زندگی دنیایی، حتی اگر تا ابد نیز امکان داشت با حکمت الهی ناسازگار بود. قرآن کریم در آیه زیر بهخوبی به این دلیل اشاره دارد:
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبینَ* ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکنَّ أَکثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ* إِنَّ یوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ (ترجمه:ما آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است بیهوده نیافریدیم. ما آنها را جز بهحق نیافریدیم، اما اکثر مردم نمیدانند. قطعا روز جدایی، وعدهگاه همه آنان است.)[دخان–۳۸-۴۰]
دلیل رحمت:
– خداوند، رحیم است؛
– رحمت خداوند، شامل تمام موجودات میشود؛
– شمول رحمت الهی نسبت به بندگان، مستلزم این است که هر موجودی از به فعلیت رسیدن و شکوفا شدن استعدادهایی که دارد، محروم نشود؛
– انسان به واسطه کارهای اختیاری در این دنیا، کمال یافته و قابلیت بهرهمندی از نعمتهای معنوی را مییابد؛
– این دنیا، به واسطه محدودیتهای مادی، ظرفیت استفاده انسان از ثمره کمالات ناشی از اعمال اختیاری را ندارد؛
بنابراین، باید عالم دیگری باشد که هر کس از نتیجه کمالاتی که به دست آورده، برخوردار گردد. در آیه ۱۲ سوره انعام به این مسئله اشاره شده است:
قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لارَیبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لایُؤْمِنُونَ (ترجمه:بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست» که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت- که در آن هیچ شکی نیست- گِرد خواهد آورد. خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند..)[انعام–۱۲]
دلیل عدالت:
– یکی از صفات خداوند، عدالت است؛
– انسان در این دنیا در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزاد است؛
– برخی از انسانها از آزادی خود استفاده مثبت کرده و برخی اهل گناه و معصیت شدند؛
– در مورد بندگان، عدالت حکم میکند که هر کس نتیجه عمل خود را بهصورت کامل ببیند؛ صالحان، پاداش ببینند و تبهکاران، مجازات شوند؛
– این دنیا ظرفیت آن را ندارد تا انسان نتیجه اعمال خود را بهصورت کامل ببیند. چنانکه بسیاری از انسانها به مجازات و پاداش اعمال خود نرسیدهاند؛
بنابراین، همانطور که این جهان سرای آزمایش بندگان و تکلیف است، باید جهان دیگری باشد که سرای پاداش و کیفر و ظاهر شدن نتایج اعمال افراد باشد و هر فردی به ثمره اعمال خود برسد، تا عدالت خداوند تحقق یابد. خداوند متعال در چند آیه از قرآن کریم به مساوی نبودن نیکوکار و بدکار و برخورد متفاوت خداوند با آنان اشاره دارد و میفرماید:
أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکمُونَ* وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ (ترجمه:آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند [به طوریکه] زندگی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند. و خدا آسمانها و زمین را به حقّ آفریده است، و تا هرکسی به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش یابد، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.)[جاثیه–۲۱ و ۲۲]
دلایل انکار معاد
به نظر آیتالله جوادی آملی، انکار در مسایل جهانبینی و اعتقادی از جمله معاد غالباً برخاسته از عدم شناخت آن مسایل است. منکران معاد تصور عمیق و دقیقی از معنای معاد نداشتند و دلیل و منطق آنان، استبعاد معاد بود. آنان هیچگاه حتی یک دلیل بر نفی و انکار معاد اقامه نکردند. با این حال، اسباب انکار معاد را که برخی جنبه معرفتی و اعتقادی و بعضی جنبه روانی و رفتاری دارد، چنین برشمردهاند:
جهالت: برخی منکران معاد صرفاً براساس جهالتشان به انکار معاد میپردازند. در آیه ۲۴ سوره جاثیه آمده است: «وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّون؛ گفتند: غیر از زندگانی دنیای ما [چیز دیگری] نیست؛ میمیریم و زندگى میشویم و ما را فقط روزگار هلاک میکند. آنان را نسبت به آنچه میگویند یقینى در کار نیست، آنان فقط حدس و گمان میزنند».
غفلت از قدرت الهی: در اذهان برخی مردم این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است انسانی که میمیرد و میپوسد و به خاک تبدیل میشود، دوباره زنده شود. خداوند در قرآن به بیانهای گوناگون مانند خلقت آسمان و زمین، خلقت اولیه انسان و رستاخیز طبیعت، مردم را به قدرت بیپایان خود توجه داده و از این طریق، غفلت را از ذهنهای آنان دور کرده است. در آیه چهارم سوره قیامت آمده است که ما قادریم حتی سرانگشتان آنان را با همه ویژگیهایش دوباره درست کنیم و به حالت اول بازگردانیم.
میل به بیبندوباری و عدم مسئولیت: میل به راحتی، بیبندوباری و گریز از مسئولیت از دیگر اسباب انکار معاد شمرده شده است؛ زیرا اعتقاد به قیامت و محاسبه اعمال، پشتوانه نیرومندی برای احساس مسؤولیت و پذیرفتن محدودیتهای رفتاری و خودداری از ظلم و گناه است و با انکار آن، راه برای هوسرانیها باز میشود. خداوند در آیه ۳-۵ سوره قیامت در اشاره به این عامل میفرماید: «أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ بَلی قادِرِینَ عَلی أَنْ نُسَوِّی بَنانَهُ بَلْ یرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ؛ آیا انسان چنین میپندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشی شدن) جمع نخواهیم کرد؟ چرا در حالى که تواناییم [خطوط] سر انگشتانش را درست و نیکو بازسازى کنیم. [نه اینکه به گمان او قیامتى در کار نباشد] بلکه انسان میخواهد [با دست و پا زدن در شک و تردید] فرارویش را [از اعتقاد به قیامت که بازدارندهاى قوى است] باز کند [تا براى ارتکاب هر گناهى آزاد باشد]!»
سلطهگری و قدرتطلبی: به گفته جعفر سبحانی، مفسر و متکلم شیعی، قدرت و سلطهگری با اعمال نفوذ و بهرهگیری از دیگران همراه است و اعتقاد به معاد با این شیوه از قدرتنمایی ناسازگار است. به همین جهت در طول تاریخ، قدرتمندان به جهت حفظ قدرت سیاسی و موقعیت اجتماعی خود، همواره منکر معاد بودند. در آیه ۳۳ – ۳۸ سوره مؤمنون به این انگیزه و سبب اشاره شده است.
پاسخ به چند اشکال در مورد معاد
شبهه آکل و مأکول:
بر اساس این سؤال که یکی از قدیمیترین شبهات در مورد معاد جسمانی است، اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، آیا اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد در بدن آکل(خورنده) باز میگردد و یا در بدن مأکول؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد. فلاسفه مشاء بر اساس همین شبهه، معتقد بودند که معاد جسمانی از نظر عقلی قابل اثبات نیست. اما هر یک از متکلمان به دنبال پاسخ دادن به این سؤال برآمدند. بیشتر متکلمان، با تفکیک بین اجزای اصلی و غیر اصلی بدن و ادعای بازگشت اجزای اصلی بدن که به هیچ وجه در بدن موجود دیگری قرار نمیگیرند، در صدد پاسخ برآمدند. ملاصدرا با ارائه نظریه بدن مثالی که این شبهه شامل آن نمیشود، در صدد ارائه بیانی دیگر از معاد جسمانی برآمد.
شبهه اعاده معدوم:
یکی از سؤالهایی که در مورد معاد مطرح شده است، این است که وقتی انسان میمیرد، روح از بدن او میرود و پیکر او نابود میشود. حال اگر معاد واقعی باشد، خداوند باید موجودی که معدوم شده را دوباره بیافریند و چون اعاده معدوم به نظر فلسفی محال است، پس معاد نیز محال است. اما خداوند در قرآن کریم در پاسخ به چنین ایرادی بیان میکند که انسان با مرگ از بین نمیرود و معدوم نمیشود، بلکه فرشته مرگ، جان انسان را میستاند و به سوی خداوند باز میگرداند. بنابراین، معاد اعاده و بازگرداندن چیزی که معدوم شده نیست، بلکه بازگشت روح موجود است.
وَ قَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ کافِرُونَ* قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (ترجمه:و گفتند آیا وقتی در [دل] زمین گم شدیم آیا [باز] ما در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ [نه] بلکه آنها به لقای پروردگارشان [و حضور او] کافرند* بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را میستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده میشوید.)[|سجده–۱۰-۱۱]
سؤال در مورد علم و قدرت خداوند و عدم قابلیت بدن:
قران کریم در پاسخ این سؤال، به چند صورت پاسخ داده است. گاه با تشبیه معاد به رویش دوباره زمین و گاه با مقایسه آن به خلقت اولیه انسانها قدرت خود را به آنان یادآور میشود.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَهٍ مُخَلَّقَهٍ وَ غَیرِ مُخَلَّقَهٍ لِنُبَینَ لَکمْ… وَتَرَی الْأَرْضَ هَامِدَهً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (ترجمه:ای مردم! اگر درباره برانگیخته شدن در شک هستید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریدهایم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مُضغه دارای خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم… و زمین را خشکیده میبینی و[لی] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمیآید و نمو میکند و از هر نوع [رستنیهای] نیکو میرویاند.)[حج–۵]
در مورد قابلیت بدنی که پوسیده شده برای اینکه دوباره بتواند زنده شود، میتوان گفت که قواعد و نظامی که در عالم دنیا مشاهده میشود، تنها نظام ممکن در عالم نیست و اسباب و علتهایی که در این جهان، بر اساس تجربه شناخته میشوند، اسباب و علتهای انحصاری نیستند. نشانه این مطلب نیز آن است که در همین جهان، پدیدههای خارقالعادهای مانند زنده شدن برخی از حیوانات و انسانها رخ داده است که قرآن کریم به برخی از آنها اشاره کرده است.
در مورد علم الهی نیز به علم بینهایت خداوند اشاره دارد و میفرماید:
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی* قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کتَابٍ لایَضِلُّ رَبِّی وَ لَایَنسَی (ترجمه:گفت حال نسلهای گذشته چگونه است. گفت علم آن در کتابی نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا میکند و نه فراموش مینماید.)[طه–۵۱-۵۲]
کتابشناسی
مسئله معاد معمولا در کتابهای کلامی و تفسیری، بخشی را به خود اختصاص داده است؛ اما افزون بر آن، کتابهای مستقل متعددی نیز پیرامون آن به نگارش درآمده است که برخی از آنان از این قرار است:
سبیل الرشاد فی اثبات المعاد اثر آقاعلی مدرس طهرانی (۱۲۳۴-۱۳۰۷ق). نویسنده در این اثر نظر خاص خود را در مقابل نظریه ملاصدرا در معاد جسمانی بیان کرده است.
مَنْهَجُ الرَّشاد فی مَعْرفَهِ المَعاد نوشته محمد نعیم طالقانی از عالمان شیعه در قرن ۱۲ق.
معاد در المیزان، گردآورنده شمسالدین ربیعی (مباحث علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون معاد).
معادشناسی، سید محمدحسین حسینی طهرانی. این کتاب ده جلدی، سلسله جلسات سخنرانی علامه طهرانی پیرامون معاد و مسائل مرتبط با آن است. بحثهای او شامل آیات قرآن، روایات، مباحث فلسفی و عرفانی معاد است.
معاد در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن، جلد چهارم و پنجم)، عبدالله جوادی آملی. این کتاب مجموعه بیانات آیتالله جوادی آملی در جلسات تفسیر موضوعی قرآن است که مباحث معاد آن در قالب دو جلد عرضه شده است.
معاد انسان و جهان، جعفر سبحانی. مباحث معاد در کتاب الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل با همت علی شیروانی ترجمه و به صورت کتابی با عنوان «معادشناسی» منتشر شده است.
معاد (متن پیاده شده ده جلسه سخنرانیهای مرتضی مطهری در سال ۱۳۵۰ش)، معاد در قرآن اثر حسین مظاهری، معاد و جهان پس از مرگ، ناصر مکارم شیرازی، معاد در قرآن نوشته ابراهیم امینی، معاد تألیف غلامحسین ابراهیمی دینانی، معاد از نظر روح و جسم (۳ جلدی) از محمدتقی فلسفی، المعاد؛ رویه قرآنیه اثر سید کمال حیدری از دیگر آثار درباره معاد است.