خدا آفریدگار جهان و کاملترین وجود، مفهوم محوری اغلب ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی است. مفاهیم و تعاریف گوناگونی از خدا در ادیان و مذاهب و ذهن اشخاص وجود دارد. میان اعتقاد به خدا و دینداری رابطه ناگزیری برقرار نیست و برخی مردم که به دین معتقد نیستند، به خدا باور دارند.
خدا در نظر شیعه، یگانه و سرمنشأ همه کمالات و علت هستیبخش همه موجودات است و ذاتی ازلی و ابدی دارد. هیچ موجودی شبیه او نیست. ذات او عین صفاتش است. واقعیتی بسیط و بیماهیت است. نه در دنیا و نه در آخرت قابل دیده شدن نیست و دارای علم و قدرت مطلق است، در همه جا حضور و ارتباطی تام با مخلوقاتش دارد. وجود خدا و برخی صفاتش با حس و عقل و فطرت اثباتپذیر است؛ ولی کُنه ذات نامحدودش با حس و عقل محدود قابل ادراک نیست.
واژهشناسی
واژه «خدا» یا «خدای» از فارسی میانه xwaday به معنی «ارباب» و «پروردگار» و آن نیز برگرفته از واژه اوستایی xᵛaδāta- به معنی «قائم به خود» یا «آفریدهٔ خود» است.
کلمه xwaday در فارسی میانه به معنای «مولی» در عربی است و بر پادشاهان و بزرگان اطلاق میشود، اما در فارسی دَری به «خدا(ی)» تبدیل شده و در ترجمه «الله» عربی به کار رفته است. گفته شده چون لفظ خدا مطلق باشد بر غیر ذات باری تعالی اطلاق نکنند، مگر در صورتی که بهچیزی مضاف شود، چون : کدخدای و ده خدا.
در برخی فرهنگهای لغت، واژه خدا را مخفف «خودآ» دانستهاند. مُعین این وجه اشتقاق را عامیانه میخواند.
تاریخچه باور به خدا
خدا یکی از مهمترین مفاهیم در ذهن بشر و تاریخ فلسفه و تأملات فلسفی بوده است و از آغاز پیدایش انسان و از آغاز پیدایش فلسفه و حتی فلاسفه پیش از سقراط تا به امروز، بحث درباره آن ادامه یافته و در اینباره گاه رویکردهای جدید مطرح شده است.
اعتقاد به خدا سنگ زیربنای آموزههای همه ادیان آسمانی است و در طول تاریخ این اعتقاد گاهی دستخوش تغییر شده که یا الهههای دیگری در کنار خدا فرض میشد (شرک) و یا در ویژگیهای او تحریف صورت میگرفت مانند اینکه او را یک خدای انسان وار نشان میدادند.
در عرفان، به ویژه صورتهایی از عرفان که در دل ادیان ابراهیمی پرورده شده، خدا مفهومی است کاملا بنیادی و محوری و در واقع میتوان گفت عرفان در این ادیان چیزی جز تلاش برای شناخت خدا و رسیدن به او نیست.
الهیات ادیان، به ویژه الهیات ادیان ابراهیمی، مُتَکفِّل پرداختن به بحث درباره خدا و صفات او و نسبت آدمیان با او بوده و برای این ادیان مباحث کلامی فراوانی پدید آورده است. مباحث کلامی امروزه هم به نحو جدّی دنبال میشود و این مباحث به پدید آمدن انواع الهیات جدید و مباحث تازه انجامیده است. همچنین تحلیل تجلیات درک حضور خدا در هنر و فرهنگ اقوام گوناگون، محل بحث های جالبی در زمینه تاریخ هنر و تحلیل هنر قدسی در میان اقوام مختلف بوده است.
خدا در اسلام
محور اصلی تمامی مفاهیم دین اسلام خداست. مسلمان کسی است که خدایی جز خدای یگانه را به رسمیت نشناسد (أشهدُ أن لا إلهَ إلّا اللّهُ) و حضرت محمد را فرستاده او بداند، در واقع رسالت پیامبر اسلام، دعوت به شناخت خدای یگانه است. در اسلام، باتوجه به زمینه ظهور این دین که فضایی چند خدایی و بُت پرستانه بوده، بیش از آنکه بر اثبات وجود خدا تأکید شود، بر برخی اوصاف او و بیش و پیش از همه بر یگانگی او تأکید شده است.
نام خاص خدا در قرآن، که بارها به آن اشاره شده، «اللّه» است . این واژه به مشهورترین واژه دلالت کننده بر خدا در زبان عربی تبدیل شده است چنانکه یهودیان و مسیحیان هم در ترجمه کتاب مقدس آن را به معنای خدا به کار میبرند. همانگونه که در قرآن تصریح شده، خداوند نام های گوناگون و زیبا دارد.
بنابر باورهای اسلامی، اللّه، خدایی خاص اسلام نیست؛ بلکه همان خدای پیامبران پیشین بوده و خدای از آدم تا خاتم است.
مطابق قرآن خلقت آدم با شناخت خدای یگانه همراه بوده و شرک پس از توحید به وجود آمده و حاصل گمراهی بشر در طول تاریخ است.
نامهای خدا در قرآن
در قرآن غیر از لفظ جلاله «اللّه» که بنا بر مشهور اسم خاص ذات متعالی خداست، ۱۴۳ اسم دیگر وارد شده که دارای معنای وصفی است و هر کدام به نوعی، از کمال خداوند حکایت میکند.
نامهای صریح
اسامی ( نامها و صفات) خدا که به صراحت در قرآن آمده به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:
• «اللّه»، «الاله»، «الاحد»، «الاوّل»، «الآخر»، «الاعلی»، «الاکرم»، «الاعلم»، «ارحم الراحمین»، «احکم الحاکمین»، «احسن الخالقین»، «اسرع الحاسبین»، «اهل التقوی»، «اهل المغفره»، «الاقرب»، «الابقی».
• «الباری»، «الباطن»، «البدیع»، «البَرّ»، «البصیر».
• «التوّاب».
• «الجبار» و «الجامع».
• «الحکیم»، «الحلیم»، «الحی»، «الحقّ»، «الحمید»، «الحسیب»، «الحفیظ»، «الحفی».
• «الخبیر»، «الخیر»، «الخالق»، «خلاّق»، «خیر الماکرین»، «خیرالرازقین»، «خیرالفاصلین»، «خیرالحاکمین»، «خیرالفاتحین»، «خیرالغافرین»، «خیرالوارثین»، «خیرالراحمین»، «خیرالناصرین»، «خیرالمنزلین».
• «ذوالعرش»، «ذوالطَّول»، «ذوالانتقام»، «ذوالفَضْل العظیم»، «ذوالرحمه»، «ذوالقوَّه المتین»، «ذوالجلال و الاکرام»، «ذوالمَعارج».
• «الرحمن»، «الرحیم»، «الرَّئوف»، «الرّب»، «ربّ العرش»، «رفیع الدَّرَجات»، «الرزّاق»، «الرقیب».
• «السمیع»، «السلام»، «سریع الحساب» و «سریع العقاب».
• «الشهید»، «الشاکر»، «الشکور»، «شدید العذاب»، «شدیدالعقاب» و «شدید المِحال».
• «الصّمَد».
• «الظاهر».
• «العلیم»، «العزیز»، «العَفُوّ»، «العَلیّ»، «العظیم»، «عَلّام الغیوب» و «عالم الغیب و الشهاده».
• «الغنی»، «الغفور»، «الغالب»، «غافر الذنب» و «الغفّار».
• «فالق الاِصباح»، «فالق الحَبّ والنَّوی»، «الفاطِر» و «الفَتّاح».
• «القوی»، «القدّوس»، «القیوم»، «القاهر»، «القهّار»، «القریب»، «القادر»، «القدیر»، «قابل التَّوب»، «قائم علی کل نفس بما کسبت» و «القائم».
• «الکبیر»، «الکریم»، «الکافی».
• «اللطیف».
• «المَلِک»، «المُؤمِن»، «المُهَیمِن»، «المتکبّر»، «المُِصَوِّر»، «المجید»، «المجیب»، «المبین»، «المولی»، «المحیط»، «المُقیت»، «المُتَعال»، «المحیی»، «المتین»، «المقتدر»، «المُستعان»، «المُبدِئ»، «مالک المُلک» و «المُعید».
• «النصیر» و «النور».
• «الوَهّاب»، «الواحد»، «الولی»، «الوالی»، «الواسِع»، «الوکیل» و «الودود».
• «الهادی».
افزون بر موارد پیشگفته، برخی آیات مانند آیات ۸ سوره طه، ۲۴ سوره حشر، ۱۸۰ سوره اعراف و ۱۱۰ سوره اسراء به صورت کلی تصریح میکنند که خداوند دارای اسمای حُسناست(زیباترین ونیکوترین نا م ها): «ولِلّهِ الاَسماءُالحُسنی»
نامهای غیر صریح
«حافظ» و «وارث» در آیات …وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿٩﴾[حجر–٩] و …نَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿٢٣﴾[حجر–٢٣]
«فعّال ما یرید» (انجام دهنده هر جه بخواهد)در آیه إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ ﴿١٠٧﴾[هود–۱۰۷]
«کاتب» و «فاعل» در آیات وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ ﴿٩۴﴾[انبیاء–۹۴] و إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ ﴿١٠۴﴾[انبیاء–۱۰۴]
«ممیت» (میراننده)در آیه وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ…﴿٨٠﴾[مؤمنون–۸۰]
«کاشف الضرّ»(بر طرف کننده سختی) و «شفیع» در آیات وَإِن یَمْسَسْکَ اللَّـهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ…﴿١٧﴾[انعام–۱۷] و …لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّـهِ وَلِیٌّ وَلَا شَفِیعٌ…﴿٧٠﴾[انعام–۱۷]
«قائم به قسط» در آیه … قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ…﴿١٨﴾[آل عمران–۱۸]
«منتقم» در آیه … إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿١۶﴾[دخان–۱۶][۱۱]
حکم شرعی
هر کسی به خدا توهین کند کافر شناخته میشود و مهدورالدم است. احترام به اسماء الهی واجب است و مس نامهای خداوند به هر زبانی که نوشته شده باشد بدون طهارت حرام است.
خدا در قرآن کریم
قرآن کریم درباره خدا فراوان سخن گفته و به موضوعات گوناگونی پرداخته است؛ مانند
• داشتن اسما و صفات نیکو:«ولِله الاَسماءُ الحُسنی»
• احدیت و بساطت: «قُل هُوَ الله اَحَد»
• توحید در ذات و صفات و افعال: «اَلله لا اِلهَ اِلاّ هُو»، «… لا اِلهَ اِلاَّ الله…»، «فَلَم تَقتُلوهُم ولکنَّ الله قَتَلَهُم وما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ ولکنَّ الله رَمی»
• صمدیت: «الله الصّمد»
• نفی فرزند و پدر: «لَم یلِد و لَم یولَد»
• بیهمتایی: «ولَم یکن لَهُ کفُوًا اَحَد»
• نداشتن مِثْل: «لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ»
• دیده نشدن با چشم ظاهری: «لا تُدرِکهُ الاَبصارُ…»
• مغلوب خواب سبک و سنگین نشدن: «لاتَأخُذُهُ سِنَهٌ ولا نَومٌ»
• جمع بین تشبیه و تنزیه: «لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیر»
• خالقیت و مُبدئیت: «اَلله خلِقُ کلِّ شَیء»، «اَلله یبدَؤُا الخَلقَ…»
• مالکیت حقیقی: «ولِلهِ ما فِیالسَّموتِ وما فِی الاَرضِ»
• ربوبیت: «اِنَّ اللهَ رَبّی ورَبُّکم»
• شدت نزدیک بودن به موجودات و همراهی قیومیه با آنها: «واعلَموا اَنَّ اللهَ یحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ»
• منشأ همه خیرات و خوبیها بودن: «بِیدِک الخَیرُ»
• غایت و منتها بودن: «… و اِلَی الله تُرجَعُ الاُمور»، «واَنَّ اِلی رَبِّک المُنتَهی»
• فراگیری کرسی وی نسبت به آسمانها و زمین: «وسِعَ کرسِیهُ السَّمواتِ والاَرضَ»
• داشتن مَثَل برتر: «وللهِ المَثَلُ الاَعلی»
• برگزیدن رسولانی از میان مردم برای هدایت آنان: «اَللهُ یصطَفی مِنَ المَلئِکهِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ»
• جعل امامت: «قالَ اِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ اِماما»
• وجوب پرستش و اختصاص آن به خداوند: «واعبُدوا اللهَ ولا تُشرِکوا بِهِ شیا…»[۳۸]، «اَلاّتَعبُدوا اِلاَّ الله…»
• لزوم پروا کردن از وی: «فَلیتَّقوا الله…»
امکان و گستره معرفت به خدا
امکان و گستره معرفت به خدا، از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است و دربردارنده دیدگاههای متنوعی است:
• از دیدگاه فیلسوفان مشاء، معرفت حصولی به خدا، یعنی معرفت به خدا به واسطه تصورات ذهنی، ممکن و دستیافتنی است اما چون معرفت حضوری (معرفت بیواسطه) منحصر به معرفت موجود مجرد به خودش است، محال است ما به خداوند معرفت حضوری داشته باشیم.
• صدرالمتالهین بر این باور است که حکیمان و عارفان اتفاق نظر دارند که معرفت حصولی به خدا محال است و تنها راه معرفت به خدا، معرفت حضوری و شهودی است. گروهی از طرفداران حکمت متعالیه نیز همین دیدگاه را برگزیده و استدلالهایی به سودش اقامه کردهاند.
• برخی از محققان معاصر، با نقد دو دیدگاه سابق، هم از امکان معرفت حصولی به خدا دفاع میکنند، هم از امکان معرفت حضوری و شهودی به خدا. این گروه از محققان، معرفت ما به کُنه ذات و صفات خدا را محال میدانند اما از امکان معرفت اجمالی -حصولی یا حضوری- به خداوند دفاع میکنند. ملا صدرا همچنان در تفسیر قرآنش تصریح دارد که هرکس در راه معرفت الهی سیر کند از لذات معنویاش لذت میبرد و لقاء الهی را دوست میدارد و درپی مشاهده ذات حق با بصیرت عقلی و خواهان مرگ است که از این رهگذر به کامل کردن بیشتر معرفت نائل گردد چرا که دریای معرفت الهی ساحل ندارد و هیچ کس هم نباید طمع به معرفت کُنه جلال و عظمت الهی و احاطه به آن داشته باشد.
شیوههای مختلف خداشناسی
تأملات اندیشمندان مسلمان درباره خدا به سه دسته کلی تقسیم پذیر است: تأملات کلامی یا تأملات متکلمان، تأملات فلسفی یا تأملات فیلسوفان، و تأملات عرفانی یا تأملات اهل عرفان و صوفیان. البته مرزهای این تقسیمبندیها قطعی و مطلق نیست وگاه به سختی میتوان آنها را از هم تفکیک کرد، چنانکه مثلا تأملات بعضی معتزله و فیلسوفان مشایی یا اهل عرفان و فیلسوفان اشراقی گاه سخت به هم نزدیک به نظر میرسند.
خدا در کلام
در نگاهی کلی میتوان مباحث مطرح شده در کلام اسلامی درباره خدا را به این صورت دستهبندی کرد:
۱) بحث درباره وجود خدا و اثبات آن (براهین اثبات خدا)
۲) بحث درباره توحید خدا و اثبات آن و نفی شرک به طور عام و نفی ثنویت و تثلیث)
۳) بحث درباره صفات خدا (اسما و صفات))
خدا در فلسفه
شاید رواج مباحث فلسفی درباره خدا در ادامه همین مباحث و تلاشی برای یافتن پاسخهای جدید بود. بحث درباره خدا مسلّماً سابقهای بسیار کهن دارد و در فرهنگ های هند و ایران باستان میتوان تأملاتی عمیق درباره خدا سراغ گرفت، اما بحث فلسفی در این باره، به معنای متعارف آن به یونان باستان باز میگردد. اوج این مباحث فلسفی اندیشههای افلاطون و ارسطو است. خدای فلسفی یونانیان به عالم بیاعتنا بود.
به موجب آثار فیلسوفان خدا امری میشود ورای عالم که منشأ فیض است و سرچشمه صدور دیگر موجودات از عقل اول به بعد. او صرفاً به صورت تنزیهی و به مثابه محرک نامتحرک، علت اولی و واجب الوجود و وجود مطلق و امری بدون ضد و نِدّ (=همانند) و مانند اینها وصف میشود. براساس همین نگرش است که فیلسوفان برای اثبات وجود خدا مثلا مفاهیم حدوث و قِدَم را کنار میگذارند و به وجوب و امکان رو میکنند و نهایتاً برهانی مانند برهان صدیقین پدید میآید.
خداوند در فلسفه اسلامی تعریف پذیر نیست چون به حد و رسم شناخته نمیشود و ماهیت ندارد یعنی خدا را نمیتوان دید و نمیتوان آن را وصف کرد .در دین اسلام خدا یگانه است و معبودی جز او وجود ندارد او مالک تمام آسمانها و زمین است اوست که انسان را آفریده و به او عقل داده است و اوست آفرینندهٔ تمام هستی و خلق. او فرزندی ندارد و فرزند کسی نیست او بینیاز است و جز او خدایی وجود ندارد. ملاصدرا در ذیل تفسیر آیت الکرسی با تقسیم بندی معرفت الهی به سه بخش ذات، صفات و افعال و تأکید بر اهمیت شناخت ذات الهی مینویسد: معرفت الهی درسه محور است معرفت ذات، معرفت صفات و معرفت افعال؛ و معرفت ذات خداوند مانند کبریت احمر( نایاب و سخت دست نایافتنی است) و بر اندکی از آن تنها بزرگان از پیامبران و اولیاء الهی که فرمانروایان و سلاطین آخرت هستند دست مییابند آن هم پس از این که ذاتشان فانی شد و کوه هویت و وجوشان در هم فرو ریخت.
خدا در عرفان
خدا از منظر اهل عرفان به صورتی متفاوت از دیگران دیده میشود و حتی میتوان گفت در تقابل با خدای فیلسوفان قرار میگیرد. این منظر از صدر اسلام محل توجه بوده و به مرور زمان تعابیر و تفاسیر پختهتر و زیباتری از آن عرضه شده است. در مباحث عرفانی اولا و بالذات مباحث عقلانی و استدلالی درباره خداوند محل توجه نبوده و در عوض بر رابطه دو سویه انسان و خدا تأکید شده است؛ رابطهای که بیش از هر مفهوم دیگر مبتنی بر عشق است.
معرفت حقیقی خدا از نظر اهل عرفان معرفت نظری و استدلالی نیست بلکه معرفتی است که پیش شرط آن سلوک عملی است و غایت آن شهود و اشراق و کشف حجاب و رفع و طرد خود و هواهای نفسانی و فراتر رفتن از عقل جزئی و دست یافتن به اطوار ورای عقل و شناخت بیواسطه خدا و وصال او و نیست شدن در هستی اوست.
بر مبنای این نگرش هرچند همه آدمیان به نحوی خداپرستند و فطرتی آمیخته با عشق الهی دارند، باید این جنبه از وجود خود را احیا کنند و از شناخت سطحی از خدا (که منظور از شناخت سطحی در نظر اهل عرفان ممکن است شناخت کلامی و فلسفی نیز باشد) به مرتبهای بالاتر برسند.
البته همین نگرش عرفانی ناگزیر گاه جنبه استدلالی هم گرفته، چنانکه مثلا از عشق و محبت حادث و قدیم بحث شده است یا از وحدت شهود و وحدت وجود. اوج چنین نگرشی در عرفان نظری ابن عربی است که در آن مباحث پیشین با بیان نوافلاطونی پیوند خورده و در آن نظریه صدور یا فیض مورد بحث قرار گرفته و از علم الهی و فرایند خلقت و مفاهیم اعیان ثابته و فیض اقدس و فیض مقدس و وحدت وجود سخن گفته شده است.
خدا در یهودیت و مسیحیت
در عهد جدید مسیحیت ( اناجیل چهارگانه ) خدا را واحد ازلی و معبود لاشریک مییابید همان گونه که عیسی خدا را «خدای واحدِ حقیقی» خواند. ولی این آموزه توحید با اعتقاد به تثلیث مشرکانه که به خاطر استفاده غلط و مغالطه آمیز از برخی عبارات کتاب مقدس به وجود آمده ، در هم آمیخته و دچار یک تناقض و پارادوکس گردیده است. عباراتی همچون : «ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید ».
بر همین اساس مسیحیت کنونی در مورد خدا اعتقاد به توحید در ضمن اعتقاد به اقانیم ثلاثه ( پدر ، پسر ، روح القدس ) پیدا کرده که هم به لحاظ منطقی مسالهای غیر قابل پذیرش است و هم توحید الوهی را از بین میبرد.
در مورد یهودیت نیز چنین مسالهای وجود دارد. در کتاب مقدس یهودیان در سِفر تورات در بخشهایی از آن صریحا اعتقاد به خدای واحد و ازلی و سرمدی را جزو اعتقادات اصلی یهودیت میشمارد :«ای اسرائیل بشنو: یهوِه خدای ما یهوِۀ واحد است.» ولی در همین تورات به گونهای از صفات خدای متعال سخن میگوید که اعتقاد به توحید اولیه را از پایه فرو میریزد. مانند داستانی که به حضرت یعقوب نسبت میدهند که بر اساس آن یعقوب با خدا کشتی گرفت.
«خدا» به زبانهای مختلف
برای اشاره به خدا در زبانهای مختلف از این کلمات استفاده میکنند:
فارسی خدا، ایزد
عربی: الله
انگلیسی: God
لاتین: رئوس
فرانسه: Dieu
عِبری: یَهُوِه
مصر قدیم : آتون
آلمانی: Gott
یونانی: Θεός
سانسکریت: دیوا
سریانی: ایلو
اینکا: یایا
کلدانی: نابو
اسپانیایی: Dios
روسی: Бог
منبع