شِعْب ابیطالب، درّهای میان دو کوه ابوقبیس و خندمه در مکه است. در سال هفتم بعثت، رسول خدا(ص)، بنیهاشم و مسلمانان به سبب آزارهای مشرکان مکه به شعب پناه جستند و سه سال در محاصره اقتصادی و اجتماعی در این مکان به سر بردند. امام علی(ع) در نامهای به معاویه به دشمنی قریش و محاصرۀ سهساله شعب ابیطالب اشاره کرده است.
این منطقه ملک عبدالمُطّلِب بوده است. خانه متعلق به خدیجه که پیامبر(ص) با او در آن زندگی میکرده و همه فرزندانشان در آنجا به دنیا آمد، در این محله واقع بوده است. این شعب که در قسمت شرق کعبه، و پس از مَسعیٰ قرار گرفته، به دلیل نزدیکی به کعبه بهترین نقطه مکه بوده است. به علت تولد پیامبر(ص) در این منطقه آن را “شعب مولد” نیز نامیدهاند. فاطمه زهرا(س) نیز در این شعب به دنیا آمده است. امروزه (۲۰۲۴م) تنها بخشی از محلۀ شعب ابیطالب به نام سوق اللیل باقی مانده و سایر قسمتهای آن در داخل مسجد الحرام قرار گرفته است.
منظور از شعب
شعب از نظر لغوی به معنای شکاف میان کوه و جمع آن شعاب است. گاه شکاف میان دو کوه را نیز شعب میگویند. شِعْب به محدوده قرار گرفته میان دو کوهِ نزدیک به هم گویند و ممکن است وسعت آن به اندازههای مختلف باشد. گفتنی است فاصله دو کوه، که مرز خروجی شهر است، ثنیّه نامیده میشود. منطقه کوهستانی پیرامون مکه، سبب به وجود آمدن شِعْبهای بسیاری در مکه و اطراف آن شده است. وجود شعبهای زیاد در مکه، سبب پیدایش این ضرب المثل شده است که: اهل مکه علم بشعابه؛ مردم مکه شعبهای خود را بهتر از دیگران میشناسند.
موقعیت جغرافیایی
شعب ابیطالب درهای بود که در نزدیکی مسجد الحرام پشت کوه صفا و مروه و در دهانه و فاصله کوه ابوقبیس و کوه خندمه قرار داشت. فضای بازی که در پایین کوه ابوقبیس قرار دارد، جایی است که شعب ابیطالب در آن قرار داشته است. امروزه فقط بخشی از محلۀ شعب ابیطالب باقی مانده که نام آن سوق اللیل و بر فراز کوه است و بیشتر خانهها و اماکن تاریخی شعب در توسعه مسجد الحرام، در مسجد قرار گرفته و سنگفرش شده و استراحتگاه حجاج در زمان حج است.
برخی قبرستان حُجون را که ابوطالب در آنجا مدفون است، شعب ابوطالب پنداشتهاند؛ با اینکه آنجا از پیش قبرستان مکه و جدای از شهر بوده است.
محل زندگی بنیهاشم
وقتی قُصَی بن کِلاب بر مکه حاکم شد، هر خاندانی از قریش را در جایی از مکه سکونت داد. او وَجه کعبه (قسمت روبهروی درب کعبه) را که دربردارندۀ شعب ابیطالب و به سمت معلاة مکه بود، برای خاندان خود و فرزندانش عبدمناف و عبدالدار برگزید. این شِعب به لحاظ نزدیکی به کعبه، بهترین نقطۀ مکه بود. زمین شعب متعلق به عبدالمطلب بود و او نیز در اواخر عمر، آن را میان فرزندان قسمت کرد و پیامبر(ص) سهم پدرش عبدالله را سهیم گشت.
شِعب همچنین محل تولد رسول خدا(ص) بوده و به همین جهت به “شعب مولد” نیز معروف است. خانۀ خدیجه و محل زندگی وی با پیامبر(ص) نیز در این منطقه بوده و فاطمه زهرا(س) در آنجا زاده شده است. همچنین عبدالله بن عباس نیز در این شعب متولد شده است.
این شعب در اختیار خاندان بنیهاشم بوده و در دورههای مختلف به نامهای متفاوتی چون شعب بنیهاشم، شعب ابیطالب، شعب علی بن ابیطالب و شعب ابییوسف نامیده شده است.
محاصره بنیهاشم
در ۱ محرم سال هفتم بعثت رسول خدا(ص) به همراه بنیهاشم و بنیعبدالمطلب به جزابولهب و فرزندانش در محاصره اقتصادی سایر خاندانهای قُرَیش در شعب ابیطالب قرار گرفتند. این محاصره با هدف جلوگیری از نفوذ و گسترش اسلام انجام شد. اسلامآوردنِ افرادی مانند حمزه و تمایل جوانان قریش و آزادی عملی که در کشور حبشه نصیب مسلمانان شده بود، سبب این تصمیم شده بود. مشرکان جلسهای تشکیل دادند و عهدنامهای نوشتند و در داخل کعبه آویزان کردند مبنی بر اینکه هرگونه خریدوفروش و معاشرت با بنیهاشم ممنوع است و سوگند یاد کردند که قریش، تا دم مرگ طبق موازین ذیل عمل کند مگر اینکه بنیهاشم محمد(ص) را برای کشتن به آنان تسلیم کنند. ابوطالب بنیهاشم را دعوت کرد و حمایت از پیامبر را بر عهده آنان گذاشت. وی دستور داد بنیهاشم از محیط مکه به محلی که شعب ابیطالب معروف بود و دارای خانههای کوچک و سایبانهای مختصری بود منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند.
محاصره شعب سه سال طول کشید فشار و سختگیریها به حدی رسید که نالۀ فرزندان بنیهاشم به گوش مشرکان مکه میرسید و در سال دهم بعثت با خوردهشدن پیماننامه توسط موریانه پایان یافت.
سختیهای شعب ابیطالب
در گزارشات تاریخی آمده است که کسانی که درون شعب ابوطالب بوده اند، قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند. اینان به قدری دچار سختی بوده اند که صدای ناله آنان از برون شعب شنیده می شد. تنها در یک زمان بنی هاشم امکان خریدن داشتند، آن هم در ماه های حج، (ذی الحجه و رجب)، که در این مواقع ابوجهل بسیار مراقب بود تا کسی چیزی به بنی هاشم نفروشد. بیهقی می نویسد که هر نوع طعامی که از ناحیه مسافران در بازارهای مکه عرضه می شد، قریشیان به سرعت، آن را می خریدند تا مبادا به دست بنی هاشم برسد.
فشار گرسنگى به حدى رسيده بود كه «سعد بن ابی وقاص» مىگويد: شبى از ميان درّه بيرون آمدم، در حالى كه نزديك بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشكيده شترى را ديدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و كوبيدم، بعد با آب مختصرى خمير كرده و از اين طريق سه روز به سر بردم.
جاسوسان «قريش» در تمام راه مراقب بودند كه مبادا كسى خواربارى به «شعب ابى طالب» ببرد، ولى با اين كنترل كامل، گاه و بيگاهى، «حكيم بن حزام» برادرزاده «خديجه» و «ابوالعاص بن ربيع» و «هشام بن عمر» نيمه شبها مقدارى گندم و خرما بر شترى حمل كرده و تا نزديكى «شعب» مىآوردند. سپس افسار آن را دور گردنش مىپيچيدند و رها مىكردند و گاهى همين مساعدت موجب گرفتارى آنان مىشد.
رهایی از شعب ابیطالب
معجزه خورده شدن پیماننامه توسط موریانه: رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) با همه بنى هاشم و بنى مطلب سه سال در شعب ماندند تا آنكه آن حضرت و نيز ابوطالب و خديجه تمام دارايى خود را از دست دادند و به سختى و نادارى گرفتار آمدند. سپس جبرئيل بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرود آمد و گفت: خدا موريانه را بر صحيفه قريش فرستاده تا هر چه بى مهرى و ستمگرى در آن بود به جز جاهاى نام خدا، همه را خورده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ابوطالب را از اين امر آگاه ساخت، پس ابوطالب همراه رسول خدا و خاندانش بيرون آمد تا به كعبه رسيد و در كنار آن نشست و قريش هم از هر طرفى روى آور شدند و گفتند: اى ابوطالب هنگام آن رسيده است كه عهد (خويشاوندى) را يادآورى و نزديكى با قومت را آرزو كنى و سرسختى درباره برادرزادهات را رها كنى. ابو طالب به آنان گفت: اى قوم من، هم اكنون صحيفه خود را بياوريد، شايد گشايشى و راهى به صله رحم و رها كردن بى مهرى پيدا كنيم. صحيفه را آوردند و مهرها همچنان بر آن بود، پس ابوطالب گفت: اين همان صحيفهاى است كه درباره پيمان خود نوشته ايد و آن را مى شناسيد؟ گفتند: آرى. گفت: آيا هيچ كارى با آن كرده ايد؟ گفتند: نه بخدا قسم. گفت: پس محمد(صلی الله علیه و آله) از طرف پروردگارش به من گويد كه خدايش موريانه را فرستاده است تا هر چه را جز نام خدا در آن بود همه را خورده است، بگوييد كه اگر سخنش راست باشد، چه مىكنيد؟ گفتند: دست برميداريم و كارى نداريم. گفت: من هم اگر سخنش دروغ در آيد، او را به شما دهم تا بكشيد. گفتند: انصاف دادى و نيكو گفتى. مهر صحيفه شكسته شد و ناگهان ديدند كه موريانه هر چه جز نام خدا در آن بوده، همه را خورده است. امّا چون آن را ديدند گفتند اين هم يكى ديگر از جادوگرىهاى محمد (ص) است و سر بر تافتند و همچنان در كفر و آزار پيامبر و مسلمانان و قبيله او پافشارى نمودند و مواد عهدنامه را با شدّت بيشترى اعمال كردند.
پشیمانی بعضی از سران قریش از امضای پیماننامه: اما جماعتی از قریش از در انصاف در آمده و خود را بر آنچه در این سه سال کرده اند نکوهش کردند. از میان افرادی همچون: «هشام بن عمرو»، «زهیر بن امیه»، «مطعم بن عدی» و «ابوالبختری بن هشام» به همراه «زمعة بن اسود» با هم، هم صدا شدند تا زمانی که عهدنامه را نشکنند، از پای نخواهند نشست و آن را به قریش اعلام نمودند. و پس از آن قریشیان تصمیم به پایان دادن محاصره بنی هاشم گرفتند. به طور کلی می توان گفت که هر دو اتفاق بالا افتاده و توسط آنها بنی هاشم از شعب ابی طالب رهایی پیدا کرده اند.
نامه امام علی به معاویه در شعب ابی طالب
حضرت علی علیه السلام در مورد ظلم و ستم قریش در شعب ابی طالب به پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان، چنین به معاویه نوشت:
“خویشان ما (قبیلۀ قریش) بر این شدند که پیامبر ما را بکشند و نسل ما را براندازند. دربارۀ ما تصمیم گرفتند و ستمها روا داشتند. خواروبار از ما قطع کردند و آب گوارا از ما بازگرفتند و ما را در جایگاه بیم و هراس نشاندند و جاسوسها بر ما گماشتند و ما را ناچار ساختند تا در میان کوهی ناهموار پناه جوییم و بدین اکتفا نکرده جنگ علیه ما افروختند و پیماننامه در میان خود علیه ما نوشتند بدین مضمون که با ما هم خوراک نشوند و با ما آب ننوشند و با ما وصلت و ازدواج نکنند و خرید و فروش ننمایند و از آنان در امان نباشیم تا اینکه محمد را در اختیار آنان نهیم تا اینکه وی را بکشند و جسدش را مثله[قطعه قطعه] کنند.
جز در موسم حج و عمره ما بنی هاشم از امنیت برخوردار نبودیم. اما مشیت خداوند دربارۀ ما چنین قرار گرفت که ما با تمام وجود از آن حضرت دفاع کنیم. و پروانه وار شمع وجودش را طواف نماییم و با شمشیرهای خود شب و روز از او حمایت کنیم. مومنانمان به انگیزۀ نیل به پاداش پروردگار و کافرانمان به منظور دفاع از حریم قوم و تبار از وجود مقدس وی حمایت میکردند.” (شوشتری، بهج الصباغه، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۳۵۵)
مزایای تحصن در شعب
- از بروز شکاف میان بنیهاشم در حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر اثر فشارهای اقتصادی، اجتماعی و عاطفی مشرکان مکه بر مشرکان بنیهاشم جلوگیری شد.
- حفاظت مستمر از جان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در جریان زندگی عادی در مکه میسر نبود.
- حفظ تعصبات و همبستگی عشیرهای؛ زیرا تجمع همه بنیهاشم در شعب، عواطف خاندانهای وابسته به بنیهاشم را علیه اشراف قریش تحریک میکرد و مانع تندادن آنان به سیاستهای خشونتبار علیه بنیهاشم میشد.
- حضور بنیهاشم در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سبب نفوذ و آشنایی بیشتر آنان با محتوای اسلام میشد.
- فشارهای مالی، تشنگی و گرسنگی فرزندان و زنان بنیهاشم باعث بروز شکاف بیشتر میان مکیان در اتخاذ سیاستهای خشونتآمیز علیه بنیهاشم و دستبرداشتن از اینگونه اقدامها میشد.
زمان و مدت محاصره
شروع محاصره از اوایل ماه محرم سال هفتم هجری بنا بر قول مشهور به مدت سه سال ذکر شده است.
دلایل انقضای عهدنامه
۱- اکثر مورخان همچون:
یعقوبی و ابن سعد، خوردهشدن صحیفه به وسیله موریانه را دلیل نقض محاصره میدانند، حال آنکه قریش پس از آگاهی از صدق گفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نه تنها ایمان نیاوردند، بلکه او را ساحر خواندند و بر دشمنی راسختر شدند، زیرا بسیاری از امضاکنندگان معاهده در جنگ بدر حضور داشتند و جزء کشتهشدگان بودند و این قطعیترین دلیل بر نادیدهگرفتن این معجزه و وجود علل مهمتری است.
۲- سه سال رنج و گرسنگی بنیهاشم
احساسات مکیان و سرزنش آنان را بر ضد اقدامات قریش برانگیخت، از اینرو بر آن شدند که با نقض معاهده به این وضعیت خاتمه دهند.
۳- حضور مسلمانان و مشرکان بنیهاشم در کنار یکدیگر در شعب و آشنایی آنان با محتوای دعوت پیامبر
(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، صداقت و حقانیت گفتار و کردار او، پایههای اولیه اسلام و اولین هستههای مقاومت در برابر مشرکان را تشکیل داد. به همین دلیل، اشراف زیرک مکه برای پایاندادن به محاصره، با توسل به زور و تهدید در مقابل جناح ابوجهل بسیار کوشیدند، زیرا آنان از آثار سوء حضور آنان در شعب آگاه بودند. این جناح با حضور هشام بن عمر، ربیعة بن حارث، زهیر بن ابیامیه، مطعم بن عدی، “ابوالبختری”، عاص بن هشام و زمعة بن اسود بن مطلب شبانگاه به طور پنهانی به گفتگو و ارزیابی نتایج معاهده پرداختند و مصمم به نقض آن و تحمیل خواستههایشان بر جناح مخالف شدند. آنان با بهرهگیری از زمینههای مطلوب ذهنی مردم عادی مکه ـ که در میان آنان خویشاوندان بنیهاشم بسیار بودند ـ مسلحانه به سوی شعب رفتند و بنیهاشم را به ترک آنجا فرا خواندند. جناح ابوجهل نیز که قدرت کمتری داشت، به نقض معاهده گردن نهاد. تاریخ نقض معاهده را پانزدهم ماه رجب سال دهم بعثت ذکر کردهاند.
منابع این مقاله
- وب سایت اهل البیت wiki.ahlolbait.com
- وب سایت ویکی شیعه wikishia.net
- وب سایت ویکی فقه Wikifeqh.ir
- وب سایت مسیر Maseir.ir