مهدویت چیست ؟

Picture of مدیر سایت
مدیر سایت

این یک متن آزمایشی است.

1254546464

مفهوم شناسی

«مَهدَویت» واژه‌ای عربی و از ریشه «مهدی» است که از اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده. مهدوی به معنای مربوط‌ بودن به مهدی است، مانند واژه عَلَوی و حَسَنی. «ت» در واژه «مهدویت»، تای تأنیث است و به واسطه حذف شدنِ موصوف آمده است؛ یعنی در اصل «طریقه مهدویه» یا مانند آن بوده است.[۱]

در صدر اسلام واژه «مهدی» هم برای شخصِ هدایت‌شده، و هم برای تجلیل از برخی افراد به کار می‌رفت؛ برای نمونه این عبارت درمورد پیامبر(ص(، خلفای راشدین و امام حسین(ع( به کار رفته است.[۲] بنا بر گفته راجکوسکی، اولین کسی که مهدی را به معنای منجی به کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری )متوفی ۳۴ق) بود.[۳]

مختار ثقفی با اعتقاد به اینکه محمد بن حنفیه نجات‌بخش است، او را مهدی نامید. همچنین زیدیه واژه مهدی را در همین مفهوم برای رهبران خود به کار می‌بردند. گروهی از شیعه نیز عنوان مهدی را، پس از رحلت برخی امامان، برای آنان به کار برده‌اند؛ مانند ناووسیه برای امام صادق(ع(، واقفه برای امام کاظم(ع( و برخی برای امام حسن عسکری(ع(.[۴]

این واژه در بین شیعیان دوازده امامی به حجت بن‌الحسن، فرزند امام حسن عسکری(ع(، اختصاص دارد. به اعتقاد آنان حجت بن‌الحسن(عج)  شخصی است که پیامبر(ص) وعده آمدنش را داده و در پایان تاریخ نجات‌بخش بشریت خواهد بود.

استفاده از واژه مهدی به معنای منجی و نجات‌بخش عمدتاً بر اساس احادیث نبوی است. «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی، وَجْهُهُ کالْکوْکبِ الدُّرِّی، وَ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَ الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِیلِی، یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً، یرْضَی بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَو: مهدی مردی از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنی اسرائیل است، در گونه راست وی خالی است که چون ستاره تابناکی بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وی خشنود خواهند بود».[۵]

پیشنیه باور به مهدویت

موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. منجی موعود و نجاتبخش در نزد اقوام و ملل مختلف با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت، به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است؛ اما جملگی تقریباً در یک نکته متفق‌القول‌اند که نجات بخشی خواهد آمد و آنان را از یوغ بندگی ستمکاران و حاکمان زورگو رهانیده، جامعه‌ای پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد. هندوها انتظارِ دهمین تجلی ویشنو یا کالکی را دارند؛ بودایی‌ها ظهور بودای پنجم را منتظرند؛ یهودیان مسیح (ماشیح) را نجات دهنده می‌دانند؛ مسیحیان، فارقلیط را می‌طلبند که عیسی مسیح مژده آمدنش را داده است؛ و بالاخره مسلمانان که قائل به ظهور حضرت مهدی(ع( هستند.

مهدویت در قرآن

مسئله مهدویت به صراحت در قرآن نیامده اما در کتاب معجم احادیث امام مهدی٬ محققین برخی آیات قرآن کریم را مرتبط به موضوع مهدویت دانسته‌اند.[۶] مفسران شیعه دو دسته از آیات قرآن را برای مسئله مهدویت استفاده می‌کنند.

۱. آیاتی که بر ضرورت وجود امام تاکید دارد: در دیدگاه قرآن، خداوند برای هر امتی فردی را انتخاب کرده تا آنها را هدایت کند: «وَلِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ»، «و برای هر جامعه راهنمایی هست.»(رعد/۷) امام صادق)علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول خدا(ص)  آورده هدایت می‌کند[.۷] »

۲. آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مومنان بر روی زمین می‌دهد: مثل سوره انبیاءآیه ۱۰۵ ٬ و سوره قصص آیه ۵. در روایات زیادی این آیات را به مسئله ظهور و مهدویت نسبت داده‌اند. در آیه‌ای دیگر خداوند حکومت و جانشینی مومنان و صالحان را به عنوان وعده الهی بر بندگان مومن خود بیان می‌کند و امنیت و آرامش را مژده می‌دهد.(نور/۵۵) روایات صادر شده از امامان شیعه این آیه را بر امام زمان و اصحاب او منطبق کرده‌اند.[۸]

در دیدگاه مفسران شیعه و با استناد به سخنان اهل‌بیت قرآن درباره ویژگی‌های عصرغیبت و همچنین نشانه‌های عصر ظهور و دوران پس از آن سخن گفته است. در ویژگی‌های عصر غیبت قران کریم درباره مقام و منزلت منتظران در عصر غیبت (بقره،۱-۳)[یادداشت ۱]، صبر و ارتباط قلبی(آل عمران،۲۰۰)[یادداشت ۲] ، اطاعت محض(نساء، آیه ۵۹)[یادداشت ۳] و امتحانات بسیار دشوار آنها(بقره، آیه ۱۵۵)[یادداشت ۴] و شرایط سخت زندگی منتظران(یوسف، آیه۱۱۰)[یادداشت ۵] و پاداش بر این دشواری‌ها را بیان می‌کند.(نساء، آیه۶۹)[یادداشت ۶] قرآن کریم در آیه ۴۶ سوره ابراهیم به توطئه‌هایی اشاره می‌کند که به هدف تضعیف اعتقادات مردم انجام می‌شود.امام صادق(ع) در حدیثی این آیه را به تلاش دشمنان در عصر غیبت برای زائل کردن اعتقاد مردم به مسئله مهدویت تفسیر کرده است.[۹] مسئله اختلاف مردم درباره اعتقاد به مهدویت (شوری،۱۸)[یادداشت ۷] و همچنین سرگردانی مردم در تشخیص حق(یونس،۵)[یادداشت ۸] و قساوت دل ها(حدید،۱۶)[یادداشت ۹] و انکار و تکذیب امام زمان (عج) در عصر غیبت(فرقان،۱۱)[یادداشت ۱۰] ثابت نمی‌مانند مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و نسبت به ما اهل بیت تسلیم باشد از جمله موضوعاتی است که مفسران شیعه به آیات مختلفی در قران کریم استناد می‌کنند.

نشانه‌های ظهور هم موضوعی است که مفسران به آن اشاره می‌کنند؛ کشتار بی‌سابقه مردم(مریم،۳۷)[یادداشت ۱۱] کشته شدن کسانی که در حق پیامبر و عترت او مرتکب ظلمی شده‌اند(اسرا،۴-۶)[یادداشت ۱۲] و نزول عذاب در عصر غیبت به جهت امتحان[یادداشت ۱۳] و عذاب گنه کاران و مؤاخذه آنها(فصلت،۱۶) [یادداشت ۱۴] از جمله آنهاست.

مهدویت در روایات شیعی

روایات شیعه در موضوع مهدویت بسیار زیاد و گسترده است.[۱۰] راویان مختلف بیش از شش هزار حدیث درباره‌ مهدویت روایت کرده‌اند. موضوعاتی که این روایات مورد بررسی قرار داده‌اند، شخصیت امام مهدی(ع)[یادداشت ۱۵][۱۱] شخصیت منتظران وی[یادداشت ۱۶][۱۲]، ارزش و فضیلت انتظار فرج[یادداشت ۱۷][۱۳] و نشانه‌های ظهور[یادداشت ۱۸][۱۴] و همچنین حوادث هنگام ظهور[یادداشت ۱۹][۱۵] و جهان پس از ظهور[یادداشت ۲۰][۱۶] است.

در احادیث نقل شده از پیامبر شخصیت امام زمان شبیه ستاره تابناک و طاووس بهشتی توصیف شده است: المَهدی رَجُلٌ مِن وُلدِی وَجهُهُ کَالکَوکَبِ الدُّرِّی؛[۱۷] «مهدی مردی است از فرزندان من که چهره‌اش چون اختر تابناک است». المَهدِی طاوُوسُ أهلِ الجَنَّهِ.[۱۸]«مهدی طاووس بهشتیان است.» امام علی(ع) هم وی را حجت خدا، پایان بخش سلسله امامان و نجات بخش امّت و اوج نور و راز نهان دانسته است.«بِمَهدینا تَنقَطِعُ الحُجَجُ فَهُوَ خاتِمُ الأئمَّهِ و مُنقِذُ الاُمَّهِ و مُنتَهَی النُّورِ و غامِضُ السِّرِّ»[۱۹]

درباره شخصیت منتظران وی امام علی(ع) می‌فرمایند: أصحابُ المَهدِی شَبابٌ لاکُهُولَ فیهِم.[۲۰]«یاران مهدی جوان‌اند و میان سالی در میان آنان نیست.» امام باقر(ع) هم فرمود:کَأنّی بِأصحابِ القائمِ و قَد أحاطُوا بِما بَینَ الخافِقَینِ فَلَیسَ مِن شَی ءٍ إلاّ و هُوَ مُطیعٌ لَهُم.[۲۱]«گویا یاران قائم را می‌بینم که بر شرق و غرب عالم مسلّط شده‌اند و هیچ چیزی نیست مگر آن که از آنها فرمان می‌برد.»

بنابر اعتقاد شیعیان و با استفاده از احادیث ائمه، انتظار فرج یکی از مهمترین اعمال در عصر غیبت است و اهمیت آن مثل شمشیر زدن پیشاپیش پیامبر خدا می‌باشد. امام صادق(ع) می‌فرماید: ُ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراًکَانَ بِمَنْزِلَهِالضَّارِبِ السَّیفِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ صبِ.[۲۲]

امام علی(ع) در جملاتی که به نشانه‌های ظهور مربوط است فرموده‌اند: بَینَ یدَی الْقَائِمِ مَوْتٌ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْیضُ وَ جَرَادٌ فِی حِینِهِ وَ جَرَادٌ فِی غَیرِ حِینِهِ کَأَلْوَانِ الدَّمِ فَأَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَالسَّیفُ وَ أَمَّا الْمَوْتُ الْأَبْیضُ فَالطَّاعُون.[۲۳] «قبل از قیام قائم مردم گرفتار مرگ قرمز و سفید خواهند شد و قحطی و گرانی و خشکسالی پیش خواهد آمد، فرمود: مقصود از مرگ قرمز شمشیر است و از مرگ سفید هم طاعون می‌باشد.»

جهان پس از ظهور و حوادث آن هم در روایات شیعه به روشنی بیان شده است. امام سجاد(ع) می‌فرماید: إذا قامَ قائمُنا أذْهَبَ اللّه ُ عن شِیعتِنا العاهَهَ، وجَعلَ قلوبَهُم کَزُبَرِ الحدیدِ، وجَعلَ قُوّهَ الرّجُلِ مِنهُم قُوّهَ أربَعینَ رجُلاً، ویکونونَ حُکّامَ الأرضِ وسَنامَها.[۲۴] «زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند آفت را از شیعیان ما می‌زداید و دلهای آنان را چون پاره‌های آهن [سخت و تزلزل ناپذیر ]می کند و هر مرد آنان را قدرت چهل مرد می‌دهد. آنان فرمانروا و سالار جهان خواهند بود.»

مبانی مهدویت؛ مبانی فلسفی، مبانی کلامی، مبانی عرفانی

هرچند اعتقاد به مهدویت ریشه در احادیث و روایات دارد ولی به جز محدثان، فلاسفه هم به این موضوع توجه داشتند و هر یک به فراخور نظام فلسفی خود آن را تحلیل و تبیین کرده‌اند. اما وضوح و ضرورت آن نزد برخی مثل فارابی و ابن‌سینا کمتر است و نزد برخی مثل ملاصدرا، بیشتر. به طور کلی این بحث را عمدتاً باید در پرتو نگاه آنها به بحث امامت و امام دید.

سهروردی بیش از آنکه به نقش آخرالزمانی ولی توجه داشته باشد، بحث از مهدویت را در قول به استمرار ولایت مطرح می‌کند. تأکید او بر وجود و جایگاه ولایت و فایدۀ آن برای دیگران است.[۲۵] او تفاوتی میان انبیا و اولیا قائل نیست. لذا برای فهم بحث استمرار ولایت باید نخست نظر او راجع به نبوت را بیان کرد. ضمن اینکه او انبیاء و اولیا و حکیمان متأله را متصل به عقول مفارق می‌دانست. پس برای بحث مهدویت نخست باید نظر او در باب نبوت و همچنین جهان‌شناسی او را شناخت.

سهروردی به مراتب موجودات قائل است. در رأس این سلسله واجب‌الوجود قرار دارد که طبق ادبیات سهروردی نورالانوار است. سایر موجودات از فیض او صادر می‌شوند. نخستین افاضۀ او نورالاقرب یا بهمن است و همین‌طور سلسله تا نازل‌ترین مراتب پایین می‌آید.[۲۶] او براساس انوار صادره از نورالانوار به چهار مرتبه برای عالم قائل است: مرتبۀ اول عالم عقول (جبروت)، مرتبۀ دوم عالم انوار مدبره (ملکوت)، مرتبۀ سوم عالم ملک و مرتبۀ چهارم عالم مثال که واسط میان عالم محسوس و عالم معقول انوار است.[۲۷] عالم مثال در نظریۀ نبوت و ولایت سهروردی کاربرد ویژه دارد. عالم مثال عالم صور معلقی است که حالّ در جوهر مادی نیستند. این عالم واجد اجسام لطیف است و تمامی تنوع جهان را داراست. تجارب معنوی و رموز انبیاء از طریق این عالم محقق می‌شود و داده‌های وحیانی را تنها از طریق این عالم می‌شود تأویل کرد.[۲۸]

او در آثار خود تفاوت زیادی میان نبی، امام متأله، ولی و قطب قائل نیست و آنها را تقریباً به یک معنا به کار می‌برد. فقط یک ویژگی مختص نبی است که سایرین آن را ندارند. آن ویژگی اصلاح خلق و ابلاغ رسالت است. در مابقی خصائل نبی و امام مشترک‌اند.[۲۹] در نظر سهروردی نبی کسی است که در سلسله مراتب موجودات کامل‌ترین و برترین انسان است. او کسی است که به مرتبۀ عقل بالفعل رسیده و معقولات را به نحو یقینی تعقل می‌کند و به عقول مفارق متصل است. او اخلاقی صالحه دارد و واجد فضایل پسندیده است.[۳۰]

چرا به نبی نیاز داریم؟ سهروردی در پاسخ به این پرسش همان استدلال فارابی و ابن سینا را می‌آورد: انسان برای رفع نیازهای خود به دیگران و زندگی اجتماعی محتاج است. زندگی اجتماعی هم برای اجتناب از نزاع و برقراری عدالت، به قانون نیاز دارد. نبی در حکم قانون‌گذار یا شارع اجتماع است. همچنین نبی مردم را انذار و تبشیر می‌کند و راه معرفت الهی را به آنها نشان می‌دهد.[۳۱]

نظر شیخ اشراق دربارۀ نبی روشن می‌سازد که در نظر او نبوت امری واجب و ضروری است و وجود یک انسان کامل یا ولی در هر زمانی واجب است.[۳۲] در حکمه‌الاشراق از این شخص تحت عنوان حکیم متأله (کسی که از طریق وحی معارف را از جانب خدا دریافت می‌کند) یاد می‌شود. حکیم متأله جانشین و خلیفۀ خدا در عالم است.[۳۳] ضمن اینکه طبق گفتۀ شارحان سهروردی انبیاء حافظان عالم‌اند. نظام و صلاح عالم به واسطۀ آنها برقرار می‌شود. لذا زمانه نمی‌تواند از وجود آنها خالی باشد که اگر چنین شد، نظام جهان فرومی‌پاشد و مردم هلاک خواهند شد.[۳۴] به نظر شیخ لزومی ندارد ریاست حکیم متأله علنی و ظاهری باشد. این ریاست می‌تواند پنهانی باشد. نظر سهروردی از خلال این سخن تا حد زیادی به دیدگاه تشیع نزدیک می‌شود.[۳۵]

ملاصدرا نیز مثل سهروردی به اختلاف اساسی میان نبی و امام و ولی قائل نیست. در نظر او نبی کسی است که علم بی‌واسطه و عظیم دارد. او به عقل کلی یا عقل فعال متصل می‌شود و معارف الهی از این طریق به او افاضه می‌شوند. قوۀ خیال نبی هم در کمال شدت و قوت است. به طوری که او می‌تواند در حالت بیداری، عالم غیب و عالم خیال را با چشم باطنی خود ببیند. نفس نبی از جهت قوای عملی هم به کمال رسیده. توانایی نبی بر اعجاز، از این خصیصۀ او برمی‌خیزد.[۳۶]

ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی وجوب بعثت نبی را در باب «اضطرار الی الحجه» ذیل چند مقدمه می‌آورد:

۱. خالقی داریم که بر همه چیز تواناست.

۲. این خالق محسوس و مادی نیست.

۳. او صاحب علم و حکمت مطلق است و بر مصالح بندگان آگاهی دارد.

۴. چون خداوند مادی نیست و نمی‌تواند بی‌واسطه در امور مادی تأثیر بگذارد، پس تدبیر امور عالم ماده، نیازمند وسائط است.

۵. مردم برای تدبیر امور دنیا و آخرت خود نیازمند کسی هستند که راه سعادت را به آنها بیاموزد.

نیاز آدمی به واسطه هم همیشگی است و به دوره‌ای خاص محدود نمی‌شود. پس خدا در هر زمان، نبی مبعوث می‌کند.[۳۷]

ملاصدرا برای حل مسئلۀ ختم نبوت و انقطاع وحی الهی می‌گوید اگر وحی به معنای تعلیم مردم توسط خداوند باشد، هرگز منقطع نخواهد شد. آن وحی‌ای که در ختم نبوت پایان می‌پذیرد، تمثل ملک وحی بر شخص نبی است. نبوت از لحاظ حکم در ائمه و مجتهدان علوم دینی و از لحاظ ماهیت در اولیای الهی ادامه پیدا می‌کند. برخی از اولیا مقام نبوت را از شخص نبی ارث می‌برند. اینها ائمه معصومین‌اند که نبوت‌شان غیبی و باطنی است.[۳۸]

در نظر ملاصدرا ائمه فقط برای هدایت انسان‌ها خلق نشده‌اند. که اگر چنین باشد، فلسفۀ وجودی نبی غائب پرسش‌برانگیز خواهد شد. طبق نظر صدرا ائمه همچنین واسطه در خلق‌اند. او در تبیین این دیدگاه خود از نظریۀ وجود رابطی کمک می‌گیرد. به نظر او هدایت‌گری فقط از وجود نسبی ائمه حکایت می‌کند. حال آنکه وجود حقیقی آنها، واسطه در ایجاد و خلق است. این وجود حقیقی الی‌الابد باقی می‌ماند. این قول مؤید حدیثی از امام صادق است که می‌فرماید «حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق می‌باشد و بعد از خلق هم باشد». وجود قبل و بعد از خلق از فایدۀ تکوینی نبی و وجود همراه با خلق از فایدۀ تشریعی امام حکایت می‌کند.[۳۹]

ضمن اینکه او در استدلالی بر اساس قاعدۀ امکان اشرف می‌گوید اگر ما برای موجودات به مراتب قائل باشیم، این مراتب از اشرف و اعلی شروع می‌شود تا به مراتب اخس می‌رسد. بر این اساس مرتبۀ اشرف مقدم بر مرتبۀ اخس است و چون رابطۀ مراتب مبتنی بر رابطۀ علیت و سببیت است، وجود مرتبۀ نازل و اخس به عنوان معلول، وابسته به وجود مرتبۀ اشرف به عنوان علت است. لذا انسان کامل بر همۀ موجودات تقدم رتبه‌ای و وجودی دارد. پس اگر زمانی امام (نبی یا ولی) نباشد، همۀ عالم که معلول او هستند، نخواهند بود.[۴۰]

ملاصدرا علاوه بر این دلایل عقلی، به شواهد نقلی هم متوسل شده و از طریق ذکر احادیث متواتر در این زمینه، وجود حضرت حجت را اثبات می‌کند. به نظر او انبیاء حاملان سنت الهی‌اند. این سنت از آدم تا نوح و آل ابراهیم تا زمان پیامبر اکرم جاری بوده و پس از او هم از طریق ولایت که همان باطن نبوت است تا قیامت ادامه خواهد داشت. عالم از ولی خالی نخواهد ماند. خواه مردم از او اطاعت کنند، خواه اطاعت نکنند. خواه ولایت او آشکار باشد، خواه پنهان. به هر روی در هر زمانی کسی باید باشد که این سنت را حفظ کند.[۴۱]

می‌توان گفت موضع ملاصدرا جامع تمامی آراء فلاسفۀ پیشین در باب مهدویت است.

باور به مهدویت؛ نتایج و تأثیرات

برای باور به مهدویت نتایج و آثار متعددی برشمرده‌اند. برخی از این آثار چنین است:

  • امیدواری به آینده‌ای روشن

از جمله آثاری که برای باور به مهدویت بیان شده، امیدواری به آینده‌ای روشن است. در توضیح این تأثیر آمده است، انسان‌ها به دنبال تحقق ارزش‌ها هستند؛ اما غالب آنان خود را در این راه شکست‌خورده می‌بینند. در این میان، باور به مهدویت و مهدی موعود، روحیه امیدواری به آینده‌ای روشن را در انسان زنده می‌کند. باور به مهدویت به انسانِ سرخورده امید می‌بخشد و می‌گوید روزی مردی الهی آنچه را آرزوی توست، برآورده می‌کند. این امیدواری ممکن است در بُعد ذهنی یعنی مجموعه تفکرات، تمایلات، انگیزه‌ها، عادات، خوی‌های مثبت و در بُعد عینی یعنی مجموعه اعمال، رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌ها باشد.[۴۲]

  • بسیج اراده‌های عمومی و ایجاد نوعی انتظار فعال

دیگر نتیجه‌ای که برای باور به مهدویت برشمرده‌اند این است که اعتقاد به مهدی و انتظار موعود، فرد [و جامعه] را به این اعتقاد می‌رساند که به واقعیت‌های موجود اکتفا نکند و به واقعیتی متعالی ایمان داشته باشد و برای رسیدن به این واقعیت متعالی و آینده روشن، در تکاپو باشد و به جستجوی ابزارِ تحقق این فرجام بپردازد.[۴۳] اندیشه مهدویت با بشارت پیروزی صالحان و پرهیزکاران در آینده و ظهور امام حاضر، انگیزه درونی مضاعفی برای تلاش و استقامت به انسان می‌بخشد.[۴۴]

  • غایتمندی و معناداری زندگی

یکی دیگر از نتایج باور به مهدیت را غایتمندی و معناداری زندگی ذکر کرده‌اند. در این نظر آمده است یکی از عناصر فرجام‌شناسانه در ادیان، موعودباوری است. موعودگرایی نهایتی برای حرکت جوامع ترسیم می‌کند و این نهایت در باور شیعه، تجلی والاترین و برترین نمونه عدالت، شفقت، رحمت، برادری، مساوات، زیبایی و خردورزی است. اندیشه مهدویت می‌تواند به انسان بیاموزد برای رسیدن به «جامعه آرمانی به محوریت امام مهدی(عج)» همواره باید به این کانون فکر کرد و فعالیت‌های خود را بدان سو معطوف ساخت.[۴۵]

برخی محققان زندگی معنادار را زندگی غایتمند و هدف‌دار تعریف کرده‌اند.[۴۶] در این نگاه معنای زندگی در امیدداشتن برای دستیابی به هدف نهایی آن است. از سوی دیگر انتظار یا همان باور به مهدویت، به معنای داشتن هدف و امیدوار بودن برای رسیدن به هدف است. پس انتظار به زندگی انسان معنا می‌دهد.[۴۷] شواهدی تاریخی برای این ادعا وجود دارد. یکی از این شواهد، قیام‌هایی با ایده مهدویت است، قیام‌هایی چون قیام مختار، قیام نفس زکیه، قیام سربداران، انقلاب اسلامی ایران.[۴۸]

  • الگوگیری برای پیشرفت جامعه

در دیگر آثاری که برای باور به مهدی و اعتقاد به حکومت جهانی آن حضرت ذکر شده آمده است حکومت جهانی مهدی موعود(عج)، فقط پیش‌بینی و الگوسازی برای آینده نیست، بلکه مدل و الگوی زندگی امروزین نیز است. این ایده، هم نظر به حال دارد و هم نظر به آینده. می‌توانیم از الگوهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اقتصادی آن برای رفع کاستی‌ها و نابسامانی‌های اخلاقی و معنوی استفاده کنیم و در تربیت افراد جامعه از آن بهره بگیریم. با مراجعه به آیات و روایات به‌روشنی می‌توان به این الگوگیری دست یافت.[۴۹]

مهدویت در نگاه دیگران

مهدویت از منظر فرق شیعه

  • مهدویت از دیدگاه زیدیه

زیدیه مانند دیگر فرق اسلامی به اصل مهدویت اعتقاد دارند. آنان، متولد شدن امام مهدی در گذشته و غیبت آن را نمی‎پذیرند و تنها معتقد به موعود بودن و ظهور امام مهدی در آخرالزمان هستند. از نگاه زیدیه، غیبت امام با شرط خروج امام و دعوت به امامت خود منافات دارد.[۵۰] از این رو انطباق مصداق امام موعود و منتظر در امام دوازدهم شیعیان اثناعشری، را رد کرده یا حداقل تأیید نمی‌کنند. آنان تنها معتقدند امام منتظَر در آخرالزمان به دنیا آمده و قیام خواهد کرد.

به طور کلی مهدویت در زیدیه، مهدویت نوعیه است. آنها آخرین امام از سلسله ائمه را که جهان را پراز عدل و داد کند مهدی موعود می‌دانند و معتقدند باید از هر سیدی که دعوت به خود کند پیروی کرد چه بسا او همان مهدی موعود باشد[۵۱] اگر جهان را پر از عدل و داد کرد و کار را به اتمام رساند، مهدی موعود بودن او معلوم می‌شود، در غیر این صورت منتظر سید دیگری می‌مانند.[۵۲]

با این حال در طول تاریخ گروه‌هایی از زیدیه، ادعای مهدویت امامانی که در قیام‌ها کشته شده را مطرح می‌کردند و معتقد بودند آنان روزی بازخواهند گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. آنان در مورد زید بن علی،[۵۳] نفس زکیه،[۵۴] محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(م۲۱۹ق) [۵۵]، یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین(م۲۵۰ق)[۵۶]و حسین بن قاسم عیانی (م۴۰۴ق) ادعای مهدویت کرد‎ه‌اند.[۵۷]

  • مهدویت از دیدگاه اسماعیلیه

مسئله مهدویت به عنوان یک آموزه اصیل در اسماعیلیه شمرده می‎شود. مهدویت گرایی در این فرقه، اندیشه ثابت نبوده بلکه به موازات انشعابات در این فرقه نظریات متعددی درباره مهدویت ارائه شده است. بر این اساس اسماعیلیه خالصه نخستین گروهی در این فرقه بودند که‌اندیشه مهدویت را مطرح کردند. آنان پس از مرگ اسماعیل فرزند امام صادق(ع) معتقد شدند وی نمرده و نخواهد مرد زیرا او مهدی قائم است. بر این اساس آنها از واژگانی نظیر قائم، حی، غائب، ستره، منتظر و مهدی که در روایات به عنوان ویژگی منجی آخرالزمان عنوان شده بود، استفاده می‎کردند.[۵۸][۵۹][۶۰]

گروه دیگر به نام مبارکیه با پذیرش مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را به عنوان امام پس از او دانستند. بیشتر مبارکیه که بعدها قرامطه خوانده شدند پس از مرگ محمد، معتقد شدند او نمرده بلکه در غیبت به سر می‎برد و در آینده به عنوان قائم ظهور خواهد کرد.[۶۱] برخی از خلفای فاطمی نیز از مسأله مهدویت برای خود بهره برداری نموده و ادعای مهدویت کردند که از آن جمله می‎توان به عبیدالله مهدی بنیانگذار دولت فاطمیان و فرزندش محمد بن عبیدالله ملقب به قائم اشاره کرد.[۶۲]

اسماعیلیه همانند امامیه در پذیرفتن اصل غیبت با امامیه هم نظرند اما با توجه به تفاوت مصداق امام منتظر قائم با امامیه، برخی آنان معتقد به غیبت اسماعیل بن جعفر(ع) و برخی دیگر معتقد به غیبت محمد بن اسماعیل شدند.[۶۳]

  • دیدگاه شیخیه

مهدویت از دیدگاه صوفیه

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است؛ با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.[۶۴] ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.[۶۵] در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و… زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا می‌یابد.[۶۶] حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۶۷] ابن‌عربی نیز مباحث مهدویت و خاتم‌الأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسش‌های حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن می‌گوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارۀ خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمی‌برد و نمی‌توان گفت «مهدی»‌ای که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۶۸] ابن‌عربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(ص) و هو من أهل البیت» نام‌گذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می‌داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می‌کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می‌کند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابن‌عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) می‌داند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(ص) است.[۶۹] در مورد اینکه ابن‌عربی، حضرت مهدی را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته است دو نکته می‌توان گفت:

  1. طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابن‌عربی نقل کرده‌اند، نه‌تنها جد حضرت مهدی را امام حسین(ع) دانسته است، بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه می‌شمارد؛
  2. حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی را امام حسن(ع) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «… مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»[۷۰] قابل‌حل است.[۷۱]

سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح می‌کند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمی‌مرتبت(ص) است. مظهر آن از نظر ابن‌عربی، حضرت عیسی(ع) و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(ع) است. مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابن‌عربی، خود ابن‌عربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی(ع). سید حیدر نظرات ابن‌عربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف می‌داند.[۷۲] نظرات صوفیه در جزئیات آموزۀ مهدویت به موضع امامیه نزدیک‌ است. شخصیت‌های مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجم‌الدین کبری[۷۳] شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهدیه،[۷۴] ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،[۷۵] عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۷۶] شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۷۷] نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کرده‌اند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه، سابقه ادعای مهدویت هم دیده می‌شود. سید محمد نوربخش که از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است، در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می‌کند و بر ادعای خود ادله‌ای نیز می‌چیند.[۷۸] جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی، فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند. ازآنجاکه جهان‌بینی صوفیانه، معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، شخصیت تاریخی مهدی را نیز به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل می‌کند. بر این اساس تمام ویژگی‌ها و علائمی را که دربارۀ ظهور حضرت مهدی (عج) تاریخی در روایات شیعی مطرح شده است، بیشتر به ابعاد انفسی احاله می‌کند تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این موضوع را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی می‌توان دید.[۷۹]

دیدگاه اهل سنت                                                  

روایات فراوانی درباره ی مهدی (عج) وارد شده به حدّی که به حدّ تواتر می رسد. این امر، در میان علمای اهل سنّت شیوع دارد، به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدی» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه های اسلامی است. صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است، می نویسد:

بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را یاری، و عدل را آشکار می کند… نامش، مهدی است و عیسی، بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی، نزول، و او را در کشتن دجال یاری، و در نماز به او اقتدا می کند.

احادیث مربوط به مهدی (عج) را عدّه ای از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذی، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانی، ابویعلی. سند این احادیث، برخی، صحیح و برخی دیگر، حسن و یا ضعیف است.

یکی دیگر از علمای اهل سنّت می نویسد:

روایات فراوانی درباره ی مهدی (عج) وارد شده به حدّی که به حدّ تواتر می رسد. این امر، در میان علمای اهل سنّت شیوع دارد، به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.

نیز یکی دیگر از علمای اهل سنّت نوشته است:

احادیث مهدی(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه ای که مجموع آن ها، مفید علم قطعی است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدی، واجب است، همان گونه ای که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.

ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه می گوید:

مهدی، در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است.

از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم می شود که مسئله ی مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.

کتاب های متعدّد و متنوعی درباره ی ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنّت تألیف شده است به گونه ای که شیخ محمّد ایروانی در کتاب الإمام المهدی می نویسد:

اهل سنّت، کتاب های متعدّدی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّی که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سی کتاب در این باره تألیف کرده اند.

هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شماری از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدی (عج) را ضعیف می انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف می شمارد و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ی سی و دوم سوره ی توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند. البتّه، این دو، دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو، از سوی دیگر علمای اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.

خود ابن خلدون، در بیان عقیده ی مسلمانان در مورد امام مهدی(علیه السلام)می نویسد:

مشهور بین همه ی اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد. آن شخص، مهدی نامیده می شود.»

بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدی (عج) وارد نمی کند; زیرا، این اعتقاد، ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند، می پردازیم، هر چند، تقریباً، می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدی (عج) را ذکر کرده اند:

۱- ابن سعد (متوفی ۲۳۰ هـ); ۲- ابن ابی شیبه (متوفی ۲۳۵ هـ);

۳- احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱ هـ); ۴- بخاری (متوفی ۲۷۳ هـ);

۵- مسلم (متوفی ۲۶۱ هـ); ۶- ابن ماجه (متوفی ۲۷۳);

۷- ابوبکر اسکافی (متوفی ۲۷۳ هـ); ۸- ترمذی (متوفی ۲۷۹ هـ);

۹- طبری (متوفی ۳۸۰); ۱۰- ابن قتیبه دینوری (متوفی ۲۷۶);

۱۱- بربهاری (متوفی ۳۲۹); ۱۲- حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵);

۱۳- بیهقی (متوفی ۴۵۸); ۱۴- خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳);

۱۵- ابن اثیر جزری (متوفی ۶۰۶).[۸]

دیدگاه اسلام‌شناسان و شرق‌شناسان

موضوع پژوهش برخی از شرق شناسان مساله مهدویت بوده است و دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه دارند. هانری کربن با نگاه پدیدارشناسانه مهدویت را از محوری‌ترین عناصر اعتقادی عرفان و حکمت شیعی تلقی می‌کند از نظر وی مهدویت به معنای تفسیر باطن دین و ظهور امام احیای دوباره حیات انسان‌ها است.[۹۶] از نگاه او با ظهور همه مبانی پنهان یا معانی معنوی وحی الهی اشکار می‌شود.[۹۷]. دارمستتر نویسنده فرانسوی با نگاهی تاریخی معتقد است که مهدویت در قرآن نیامده است و در سخنان پیامبر نیز نشانه‌های روشنی در این زمینه وجود ندارد. وی مهدویت را زاییده ‌اندیشه فکری شیعه و متاثر از اساطیر ایرانی می‌داند.[۹۸]

فان فلوتن خاورشناس هندی مدعی است که‌اندیشه مهدویت به وسیله شیعیان کوفه ترویج شده است تا بتوانند از پتانسیل و توانایی‎هایش در مقابله با خلافت خلفاء بنی امیه ساکن شام استفاده کنند.[۹۹] ایگناتس گلدتسیهر خاورشناس مجارستانی با نگاهی تاریخی معتقد است که اعتقاد به مهدویت ریشه در عناصر فکری یهودی و مسیحی بازگشت دارد و در آن پاره‌ای از ویژگی مبحث سوشیانس که مورد استفاده زرتشتیان است دیده می‌شود.[۱۰۰] دیوید سامویل مارگولیوث معتقد است که مهدویت از زمان محمد‌بن حنفیه توسط مختار بن عبیدالله و توسط عده‌ای از طرفداران محمد بن حنفیه-فرقه کیسانیه- به وجود آمده که پس از کشته شدن او عنوان مهدی را به او اطلاق کرده‌اند.[۱۰۱]

مهدویت؛ نقدها، اعتراض‌ها و پاسخ‌ها

  • عدم اشاره قرآن به مهدویت

قرضاوی، عالم اهل سنت، معتقد است که در آیات قرآن اشاره‌ای به مهدویت نشده.[۱۰۲] در مقابل، بسیاری از علمای اهل سنت، مانند امام فخررازی و قرطبی، معتقدند که برخی از آیات قرآن، مانند آیات ۶۹ و ۱۱۴ سوره بقره، آیه ۳۳ سوره توبه، و آیه ۶۱ سوره زخرف، به موضوع آخرالزمان و ظهور منجی پرداخته‌اند.[۱۰۳]

  • تعارض در روایات مهدویت و عدم نقل آنها در صحیحین

رشید رضا در تفسیر المنار مدعی است که روایات مهدویت متعارض‌اند و یکدیگر را دفع می‌کنند.[۱۰۴] متفکران شیعی در پاسخ گفته‌اند صرف تعارض، باعث رد حدیث نمی‌شود؛ چه اینکه در برخی موارد اعتقادی نیز احادیث باهم تعارض دارند. همچنین تعارض واقعی زمانی است که قوت و ضعف هر دو دسته احادیث مساوی باشد؛ درحالی که در این موارد یک دسته از روایات قوت بیشتری دارند.[۱۰۵]

احمد امین در کتاب ضحی الاسلام و رشید رضا در تفسیر المنار معتقدند که این روایات در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) نیامده‌اند؛ بنابراین اعتبار ندارند.[۱۰۶] ابن صلاح درباره این موضوع آورده است: «بخاری و مسلم همه احادیث صحیح را در صحاحشان جمع‌آوری نکرده‌اند.[۱۰۷] از بخاری نقل است: «من در این کتاب جز حدیث صحیح ذکر نکرده‌ام؛ ولی آنچه را از احادیث صحیح نیاورد‌ه‌ام بیشتر است»[۱۰۸] و از مسلم نیز نقل شده: «چنین نیست که هر حدیثی که نزد من صحیح باشد آن را در اینجا بیاورم».[۱۰۹] همچنین حاکم نیشابوری، از محدثان بزرگ اهل سنت، در کتاب المستدرک علی الصحیحین، صدها حدیث را ذکر می‌کند که بر اساس شرایط این دو کتاب صحیح‌اند؛ ولی در آنها نیامده‌اند.[۱۱۰] منحصر دانستن احادیث صحیح در این دو کتاب، به معنای تشکیک و تردید در همه کتاب‌های حدیثی دیگر است.

  • ایجاد اندیشه مهدویت در دوران حیرت و شیعی بودن این اندیشه

احمد الکاتب ریشه مهدویت را نه در آیات و روایات، بلکه در شهادت امام حسن عسکری (ع) و پدید آمدن دوران حیرت می‌داند. او معتقد است هنگامی که امام عسکری (ع) به شهادت رسیدند، فرزندی نداشتند و مردم دچار حیرت شدند. در این میان عده‌ای از یاران امام عسکری (ع) ادعای وجود فرزند برای او را مطرح کردند. آنان ادعا کردند که این فرزند قبل از مرگ امام عسکری (ع) به دنیا آمده است. به همین دلیل اعتقاد به مهدی غایب به وجود آمد.[۱۱۱]

نعمانی، محدث شیعی، با اینکه حیرت و سرگردانی را تصدیق می‌کند، این حیرت را نتیجه عدم توجه به روایات مربوط به غیبت می‌داند.[۱۱۲] نعمانی کتاب الغیبه را برای این می‌نویسد که توجه شیعیان را به این احادیث جلب کند. شیخ صدوق نیز ضمن تصدیق وجود حیرت، معتقد است عدم مراجعه مردم به سخنان ائمه موجب حیرت شده است؛ زیرا در سخنان پیامبر(ص) و ائمه بر امر غیبت بسیار تأکید شده است.[۱۱۳]

رشید رضا می‌نویسد: «شیعیان می‌کوشیدند خلافت را در آل الرسول از علی قرار دهند، بنابراین احادیثی را برای آماده‌سازی این کار وضع کردند. »   [۱۱۴] احمد امین نیز در تأیید این نظریه می‌نویسد: «این رهبران ماهر (منظور رؤسای شیعه‌) افکار توده مردم را به کار گرفتند… و احادیثی را وضع کردند که از رسول خدا روایت می‌کردند. » [۱۱۵]

بستوی، نویسنده کتاب المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، در پاسخ به این ادعا می‌نویسد: «از مجموع ۴۶ حدیث صحیحی که درباره مهدی وجود دارد، جز ۱۱ حدیث که برخی افراد متهم به شیعه بودن در اسناد آنها وجود دارد، دیگر احادیث هیچ‌گونه اتهامی در این باب در سندشان وجود ندارد»؛[۱۱۶] یعنی ۳۵ حدیث از طریق اهل سنت نقل شده است. احادیث مهدویت در کتاب‌هایی مانند جامع الاصول نوشته ابن اثیر، المصنف نوشته صنعانی، المصنف نوشته ابن ابی‌شیبه و مسند نوشته احمد بن حنبل آمده است و دست‌کم ۳۲ نفر از اصحاب رسول خدا این احادیث را نقل کرده‌اند.

  • پیامدهای باور به مهدویت

ناقدان معتقدند انتظار موعود، موجب خمودگی و رکود اجتماعی شده است. رشید رضا می‌نویسد: «گسترش این اندیشه میان مسلمانان، باعث سستی آنان نسبت به واجبات الاهی شده است».[۱۱۷]

مرتضی مطهری در پاسخ به این نگاه، مفهوم انتظار را به دو نوع انتظار سازنده و انتظار ویرانگر تقسیم کرده است و معتقد است که انتظار سازنده در مقابل انتظار مخرب است: «از آیات استفاده می‌شود که ظهور مهدی موعود حلقه‌ای است از حلقات مبارزه اهل حق با باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود. » [۱۱۸] نیز او معتقد است که با موعودباوری تکلیف از انسان برداشته نمی‌شود: «به انتظار ظهور حجت، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی‌شود، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی. » [۱۱۹]

منتقدان مهدویت، ظهور مدعیان مهدویت را باعث تفرقه بین مسلمانان می‌دانند. رشید رضا می‌نویسد: «اعتقاد به مهدی باعث پیدایش فتنه‌های عظیمی شده که در مناطق و زمان‌های مختلف افرادی به پا خواسته و مدعی مهدویت شده‌اند و بر اهل و نزدیگان سلطان وقت خروج کرده و فریب خوردگانی وی را اجابت کرده و میان آنها و حاکمان جور خون به راه افتاده. » [۱۲۰] احمد امین نیز با همین مضمون اعتراضاتی را به تفکر مهدویت وارد می‌کند: «اگر شمار کسانی که در تاریخ اسلام خروج کرده‌اند و ادعای مهدویت داشته‌اند بر شماریم،… سخن به درازا می‌کشد. » [۱۲۱]

برخی از صاحب‌نظران از این موضوع عکس آنچه اینان نتیجه گرفته‌اند را برداشته کرده‌اند. ایشان معتقدند این موضوع اثبات‌کننده حقانیت این اعتقاد و اندیشه است؛ زیرا نشان می‌دهد که عده‌ای می‌خواهند از یک باور حقیقی سوءاستفاده کنند.[۱۲۲] همچنین این آفت دامن نوبت را نیز گرفته است و بسیار دیده می‌شود که عده‌ای ادعای پیامبری می‌کنند. آیا می‌توان به سبب این ادعاها دست از آموزه نبوت برداشت؟

مهدویت؛ رویکردها و تحولات گفتمانی

مفهوم مهدویت آموز‌ۀ مشترک میان فرق اسلامی است. مهدی‌باوری را حتی می‌توان در سایر ادیان آسمانی هم مشاهده کرد. این مفهوم در طول تاریخ دچار تطور شده و همواره یک معنا نداشته. هرچند در نصوص دینی و توسط شخص پیامبر، هم مفهوم مهدویت و هم مصداق آن دقیقاً مشخص شده بود، اما در طول تاریخ شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سبب شد مدعیان مختلف مهدویت ظهور کنند و حتی تعریف جدیدی از آن ارائه شود. همین امر حتی باعث پیدایش مذاهب و فرق مختلف مذهبی همچون کیسانیه، واقفیه، مبارکیه و ادیانی مثل قادریه و بهائیت شده است.[۱۲۳]

گروهی مهدویت را امری اکتسابی می‌دانستند. در چنین تلقی‌ای مهدویت برخی شرایط عمومی و غیرانحصاری دارد که افراد با احراز آن شرایط می‌توانند مصداق مهدی موعود باشند. یکی از افراد این رویکرد محمدبن عبدالله بن حسن (۹۳-۱۴۵ق) معروف به نفس زکیه است.[۱۲۴]

در نظریۀ دیگری که مبدع آن سید محمد مشعشع (۸۷۰ق) است، مهدویت در شخصی غیر از مهدی موعود که حاجب، حامل و وکیل اوست، تحقق پیدا می‌کند. مشعشع میان گوهر امام زمانی و فرزند امام حسن عسکری(ع) تمایز قائل بود. گوهر امام زمانی در هر زمان می‌توانست در کالبد کسی ظهور کند، لذا عنوان مهدی به مصداق خاصی منحصر نمی‌شد.[۱۲۵]

در دیدگاه دیگری از معنای اصطلاحی مهدی در روایات صرف‌نظر می‌کنند و تنها بر معنای لغوی مهدی، یعنی هدایت‌شده، تأکید دارند. براساس این نگاه مهدی کسی است که از جانب خدا هدایت شده و با ظلم و ظالمان مبارزه می‌کند و از مظلومان در برابر ظالمان دفاع می‌کند. لذا این نگاه به نوعی موعود مصطلح در کلام انبیاء را انکار می‌کند. سید محمد نوربخش (۸۶۹ق) را می‌توان با تسامح از قائلین این قول دانست.[۱۲۶]

در تلقی دیگری مؤلفۀ غیبت در مهدویت را نه ترفندی برای حفظ جان مهدی و فراهم شدن شرایط لازم ظهور، بلکه آن را مجازاتی الهی می‌دانند. طبق این نظر چون آن حضرت در انجام رسالت خود کوتاهی کرده، مستحق مجازات غیبت است. مثلاً در مورد محمد بن حنفیه چنین ادعایی شد.[۱۲۷]

در تعریف دیگری از مهدویت، تمام آثار مادی و معنوی ظهور مهدی در یک سلسله یا خاندان خاص متجلی می‌شود. خلفای فاطمی قرن چهارم از شواهد تاریخی این رویکرداند که حکومت خود را با ادعای مهدویت آغاز کردند.[۱۲۸]

طبق دیدگاه دیگری مهم نیست که شرایط ذکر شده برای مهدویت در نصوص، احراز شود. بلکه این روابط و مناسبات سیاسی و فکری است که شرایط، اهداف و ویژگی‌های مهدی و مهدویت را تعیین می‌کند.[۱۲۹] لذا چه بسا میان آن مهدویتی که در نصوص آمده و آن مهدویتی که بسته به شرایط خاص اجتماعی تعریف می‌شود، تفاوت‌های جزئی یا حتی بنیادین وجود داشته باشد. از شواهد تاریخی این دیدگاه می‌توان به ادعای مهدویت منصور عباسی برای فرزندش و یا مهدویت ابداع‌ شده توسط خالدبن معاویه اشاره کرد.[۱۳۰]

در رویکرد دیگری که نوعی مهدویت ارتدادی بود، برخی از افراد یا نحله‌ها با گرایش‌های خاص فکری و مذهبی، از گفتمان مذهبی غالب در جامعه خارج می‌شدند و ادعای مهدویت می‌کردند. این مفهوم از مهدویت، بسته به هدفش به نصوص دینی نزدیک یا دور می‌شد. ادعایی که اسپهبدان گبر در مورد ابومسلم خراسانی داشتند، از این قسم است.[۱۳۱]

آسیب‌شناسی مهدویت؛ مدعیان مهدویت، خرافات و بدعت‌ها

از جمله مسائلی که بیانگر اهمیت «مسئله مهدویت» است، این است که در طول تاریخ، به نام کسانی برخورد می‌کنیم که با جعل و تطبیق نام «مهدی موعود» بر خود، و یا اطلاق این عنوان از سوی دیگران به آنها، داعیه‌های بزرگی داشته، یا برای آنها قائل بودند که این خود یکی از ادله مهم در اصالت مهدویت است. مهم‌ترین ویژگی این ادعا آن است که پیروان آنها، قائل شده‌اند که آنها نمرده‌اند و در جایی نسبتا نامعلوم در جهان زندگی می‌کنند و در آینده، ظهور خواهند نمود و بر ظالمان غلبه پیدا کرده و دین خود را در جهان گسترده خواهند کرد.

اطلاق مهدی موعود بر اشخاص، از همان دوران صدر اسلام آغاز شده است و به نظر می‌رسد اولین نفری که وی را مهدی خواندند، محمد حنفیه، پسر امام علی(ع) است که از سوی کیسانیه، «موعود» خوانده شده است. این فرقه اعتقاد داشتند محمد حنفیه مهدی موعود است و پس از مرگ او، ادعا کردند که او هرگز نمرده است، بلکه در کوه رضوی که در نزدیکی مدینه است، در میان دو شیر قرار گرفته، که حافظ و نگهبان او هستند.

پس از محمد حنفیه، اشخاص دیگری بودند که یا خود را مهدی می‌خواندند یا اینکه پیروانشان، به آن افراد، مهدی می‌گفتند. مهم‌ترین این افراد، محمد بن عبدالله محض، عبیدالله المهدی فاطمی، اسحاق سبتی، غلام احمد قادیانی، علی محمد شیرازی و مهدی سودانی است.

پانویس

  • الویری، «گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی»، ص۶۱
  • حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴
  • حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴
  • حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴-۳۶
  • طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۴۴۱؛ ابن بطری، عمده عیون، ص۴۳۹
  • جمعی از محققین، معجم احادیث امام مهدی، جلد ۵.
  • مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص۵.
  • فرزی، محمدعلی، امید سبز، ص۳۴
  • تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۳۵.
  • الامام المهدی، علی دخیل، ص۶۶.
  • بحار الأنوار، ج ۵۱، ص: ۸۰.
  • مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص: ۶۳
  • بحار الأنوار، ج ۵۲، ص: ۱۴۶
  • إعلام الوری بأعلام الهدی، ص: ۴۵۶.
  • بحار الأنوار، ج ۲، ص: ۱۹۰
  • فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج ۳، ص: ۳۳۵
  • بحار الأنوار، ج ۵۱، ص: ۸۰
  • فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج ۳، ص: ۳۴۳
  • بحار الأنوار، ج ۷۴، ص: ۳۰۲
  • بحار الأنوار، ج ۵۲، ص: ۳۳۳
  • بحار الأنوار، ج ۵۲، ص: ۳۲۷
  • بحار الأنوار، ج ۵۲، ص: ۱۴۶.
  • إعلام الوری بأعلام الهدی، ص، ۴۵۷
  • مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص،۷۹.
  • پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۶
  • پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۷
  • سهروردی، حکمه‌الاشراق، ص۲۳۴-۲۳۲ نقل شده در پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۸
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۸
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۹
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۰
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۱ 
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۳
  • سهروردی، حکمهالاشراق، ص۲۲-۱۱، نقل شده در پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶
  • پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۷
  • پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۳
  • پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۵
  • پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۷-۹۶
  • پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۰-۹۹
  • پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۳
  • پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۸
  • عبدی پور، «تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه شناسی»، ص۲۳۶.
  • رجوع کنید به: عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۲۷.
  • رجوع کنید به: عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۳۱.
  • عبدی پور، «تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه شناسی»، ص۲۳۷-۲۳۹.
  • صادقی، «و اینک زیستن با خدا»، ص۶۸. به نقل از: الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۹۷.
  • رجوع کنید به: الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۱۰۱.
  • الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۱۰۲-۱۰۴.
  • عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۲۳.
  • سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۲۹۱.
  • عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت
  • جریان فکری سیاسی زیدیه 
  • مجموع کتب ورسائل امام زید بن علی، ص۳۶۰؛ مروج الذهب، ج۳،ص۲۳۰؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمه الطاهرین، ص۱۹۷.
  • مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۰۷ و ص۲۱۰۲۱۹؛ رساله الحور العین، ص۳۹؛ شرح رساله الحور العین، ص۱۵۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمه الطاهرین، ص۴۲۲؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  • مروج الذهب، ج۴، ص۶۱؛ رساله الحور العین، ص۳۹؛ الشافی، ج۱، ص۲۷۲و ص۲۷۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمه الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  • رساله الحور العین، ص۳۹؛ شرح رساله الحور العین، ص۱۵۶؛ الشافی، ج۱ ص۲۸۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمه الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  • رجوع کنید به: سید علی موسوی نژاد، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان،ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۴ش، ص۱۲۷ ۱۶۲.
  • نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۱، بیروت، درالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۵۶.
  • المقالات و الفرق، ص۸۴، مرکز اننشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.
  • نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۲. 
  • جامع التواریخ، ص۲۳.
  • سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش، ص۸۱. 
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.
  • گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • الفتوحات المکیه، ج۳، ص۳۲۷.
  • المهدی(عج)،ص ۷۴.
  • آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقه و اطوار الطریق و اسرار الشریعه، ص۳۰۴.
  • همان، ص۸.
  • آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.
  • گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.
  • همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237.
  • مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.
  • من مهدی هستم، ص۷۰۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.
  • گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  • الفتوحات المکیه، ج۳، ص۳۲۷.
  • المهدی(عج)،ص ۷۴.
  • آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقه و اطوار الطریق و اسرار الشریعه، ص۳۰۴.
  • همان، ص۸.
  • آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.
  • گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.
  • همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237.
  • مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.
  • من مهدی هستم، ص۷۰۳.
  • نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۲.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۷.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۹۵.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۷.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۹.
  • موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۵۲.
  • حسینی قزوینی، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، ص۲۴
  • قرطبی، تفسیر القرطبی(الجامع الاحکام القرآن)، ج۸، ص۱۲۱؛ فخر رازی، تفسیر الرازی، ج۱۶، ص۴۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر لابن الجوزی، ج۳، ص۲۹۰؛ به نقل از حسینی قزوینی، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، ص۲۳ -۴۱
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۴۹۹
  • اکبرنژاد، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»، ص۲۳
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۴۹۹؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۷
  • ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۱-۲۲
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ص۷۱
  • ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۱-۲۲
  • ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۷۵
  • احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص۱۲۷
  • النعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۲
  • قاضی زاده، کاظم، «تحلیلی درباره احادیث غیبت در کتاب الغیبه نعمانی»، ص۱۹۷
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۵۰۲۵۰۳
  • احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۱
  • بستوی، المهدی المنتظر، ص۳۷۵
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۹۳
  • مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۷۵۸
  • مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۷۵۸
  • رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶، ص۵۷۵۸
  • احمد امین، ضحی الاسلام، ج۱۳، ص۲۴۴
  • صدر، سید محمد باقر، بحث حول المهدی، ص۱۶؛ به نقل از: اکبرنژاد، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۴۹
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۱
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۲
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۴
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۶
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۷
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۹
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۰
  • فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۳
  • الویری، گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷-۵۶
  1. الویری، گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷۹

منابع

  • امین، احمد، ضحی الاسلام، مصر، مکتبه الاسره، ۱۹۹۹۹م
  • ابن بطری، عمده عیون، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ق.
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرف
  • ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق
  • ابن‌عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۹ق.
  • احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه، بیروت، دارالجدید، ۱۹۹۸م، ص۱۲۷
  • اسفندیار، محمود رضا، نصرالله پورجوادی و گروهی از نویسندگان، آشنایان ره عشق۱. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۴.
  • اسفندیار، محمود‌رضا و فائزه رحمان، نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی،ش ۸، ۱۳۹۱.
  • اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه حسن مؤیدی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *