محمد بن علی بن موسی(ع) مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر و ملقب به جواد و ابنالرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به علت کثرت بخشش و احسان او دانستهاند.
امام جواد هفده سال امامت کرد که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. براساس نقل بیشتر منابع، امام جواد(ع) در آخر ذیالقعده سال ۲۲۰ق در ۲۵سالگی، به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است. او در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد.
سنّ کمِ امام جواد (هشتسالگی) در هنگام امامت، سبب شد شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامت او تردید کنند: برخی عبدالله بن موسی و عدهای احمد بن موسی شاهچراغ را امام خواندند و گروهی به واقفیه پیوستند؛ اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی(ع) را پذیرفتند.
ارتباط امام جواد(ع) با شیعیان بیشتر از طریق وکیلانش و به شکل نامهنگاری انجام میشد. در دوره امامت او، فرقههای اهلحدیث، زیدیه، واقفیه و غُلات فعالیت داشتند. امام جواد(ع)، شیعیان را از عقاید آنان آگاه و از نماز خواندن پشت سر آنها نهی میکرد و غالیان را لعن مینمود.
مناظرات علمی امام جواد(ع) با عالمان فرقههای اسلامی در مسائل کلامی، همچون جایگاه شیخین (عُمر و ابوبکر) و مسائل فقهی مانند حکم قطعکردن دست دزد و احکام حج را از مناظرات معروف امامان شیعه میدانند.
از امام جواد، تنها حدود ۲۵۰ حدیث نقل شده است که علت آن را عمر کوتاه و نیز تحت کنترل بودن او میدانند. راویان و اصحاب او را نیز از ۱۱۵ تا ۱۹۳ تن شماره کردهاند. احمد بن ابینصر بزنطی، صفوان بن یحیی و عبدالعظیم حسنی از جمله اصحاب امام بودند.
در منابع شیعی، کراماتی همچون سخن گفتن هنگام تولد، طیُالارض، شفادادن بیماران و استجابت دعا، برای امام جواد(ع) نقل شده است. عالمان اهلسنت نیز شخصیت علمی و معنوی امام جواد(ع) را ستوده و برای او احترام قائلاند.
بیش از ۶۰۰ اثر علمی درباره امام نهم به زبانهای مختلف منتشر شده است. وفاه الامام الجواد، مُسند الامام الجواد، موسوعه الامام الجواد علیهالسلام، الحیاه السیاسیه للامامِ الجواد و حیاه الامام محمد الجواد از جمله این آثار هستند.
نسب، کنیه و لقبها
محمد بن علی بن موسی بن جعفر، امام نهم شیعیان اثناعشری است که به جوادالائمه شهرت دارد. نسب او با شش واسطه به امام علی(ع)، نخستین امام شیعیان میرسد. پدرش امام رضا(ع)، امام هشتم شیعیان است. مادرش کنیز بود و سَبیکه نوبیه نام داشت.
کُنیه وی ابوجعفر و ابوعلی است. در منابع روایی، از وی با عنوان ابوجعفر ثانی یاد میشود تا با ابوجعفر اول (امام باقر(ع)) اشتباه نشود.
از القاب مشهور امام نهم، جواد و ابنالرضا است. تَقی، زَکی، قانع، رضی، مختار، متوکل، مرتضی و مُنتَجَب را نیز از القاب او شمردهاند.
زندگینامه
امام جواد(ع) سال ۱۹۵ قمری در مدینه به دنیا آمد. درباره روز و ماه ولادت او اختلاف است. بیشتر منابع، تولد او را در ماه رمضان دانستهاند. برخی روز آن را ۱۵ رمضان و برخی دیگر ۱۹ رمضان گفتهاند. شیخ طوسی در مِصْباحُ الْمُتَهَجِّد، ولادت او را ۱۰ رجب ذکر کرده است.
بنا بر روایتی که در کافی نقل شده است، قبل از تولد جوادالائمه، برخی از واقفیان به دلیل فرزندنداشتن امام رضا(ع)، در امامت او تردید کردند. از اینرو وقتی جوادالاَئمه به دنیا آمد، امام رضا(ع) او را مولودی پربرکت برای شیعیان توصیف کرد. با این حال پس از تولد حضرت جواد نیز برخی از واقفیان، انتساب او به امام رضا(ع) را منکر شدند. آنان میگفتند جوادالاَئمه از نظر چهره به پدرش شباهت ندارد؛ تا اینکه قیافهشناسان را حاضر کردند و آنان امام جواد(ع) را فرزند امام رضا(ع) دانستند.
درباره زندگی امام جواد(ع)، اطلاعات چندانی در منابع تاریخی نیامده است. دلیل آن را محدودیتهای سیاسی حکومت عباسی، تقیه و عمر کوتاه او دانستهاند. او در مدینه زندگی میکرد. بنا بر گزارش ابنبیهق، یک بار برای دیدار پدر به خراسان سفر کرد. پس از امامت نیز چندین بار از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شد.
ازدواج
مأمون عباسی در سال ۲۰۲ یا ۲۱۵ق دختر خود اُمُّالفَضل را به عقد امام جواد(ع) درآورد. برخی گفتهاند احتمالاً در دیداری که جوادالائمه با پدرش در طوس داشته، مأمون امالفضل را به عقد او درآورده است. به گفته ابنکثیر (۷۰۱-۷۷۴ق) تاریخنگار اهلسنت، خطبه عقد امام با دختر مأمون در زمان حیات امام رضا خوانده شد؛ اما مراسم ازدواج آنها در سال ۲۱۵ق در شهر تکریت عراق انجام شد.
به گزارش منابع تاریخی، ازدواج جوادالاَئمه با امالفضل، به درخواست مأمون صورت گرفت. گفتهاند هدف مأمون از این درخواست این بود که پدربزرگِ فرزندی از نسل پیامبر(ص) و امام علی(ع) باشد. به گزارش شیخ مفید در کتاب الارشاد، مأمون به جهت شخصیت علمی محمد بن علی(ع) و نیز فضل، دانش، حکمت، ادب و کمال عقل بینظیری که با وجود سن کم در امام مشاهده کرد، دختر خود را به ازدواج آن حضرت درآورد؛ اما رسول جعفریان (زاده ۱۳۴۳ش) تاریخپژوه، بر این است که این ازدواج با انگیزه سیاسی انجام شده است؛ از جمله این انگیزه که مأمون میخواست از این راه، امام جواد و ارتباط او با شیعیان را کنترل کند یا خود را به علویان علاقمند نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد. به گزارش شیخ مفید، این ازدواج اعتراض برخی اطرافیان مأمون را در پی داشت؛ زیرا بیم آن داشتند که خلافت، از عباسیان به علویان منتقل شود. امام جواد(ع)، مهریه امالفضل را معادل مهریه حضرت فاطمه(س) (۵۰۰ درهم) تعیین کرد. امام از امالفضل صاحب فرزندی نشد.
همسر دیگر جوادالائمه، سَمانه مغربیه است که کنیز بود و به دستور خودش خریداری شد. همه فرزندان امام جواد از سمانه بودند.
فرزندان
بنابر نقل شیخ مفید، امام جواد(ع) چهار فرزند به نامهای علی، موسی، فاطمه و امامه داشت. برخی، دختران امام را سه تن به نامهای حکیمه، خدیجه و امکلثوم میدانند. در برخی از منابع مربوط به قرن چهاردهم قمری، اممحمد، زینب و میمونه نیز دختران آن حضرت دانسته شدهاند. در کتاب منتهیالآمال، به نقل از ضامن بن شدقم آمده است که امام جواد(ع) چهار پسر به نامهای ابوالحسن امام علی نقی(ع)، ابواحمد موسی مُبَرقَع، حسین، عمران، و چهار دختر به نامهای فاطمه، حکیمه، خدیجه و امکلثوم داشته است. برخی دیگر نیز تعداد فرزندان امام جواد(ع) را سه پسر به نامهای امام علی نقی(ع)، موسی مُبَرقع، یحیی و پنج دختر به نامهای فاطمه، حکیمه، خدیجه، بهجت و بُرَیهه دانستهاند.
شهادت
امام محمد تقی(ع) در حکومت عباسی، دو بار به بغداد احضار شد: سفر اول در زمان مأمون چندان طولانی نبود. بار دوم، در ۲۸ محرم سال ۲۲۰ق، به دستور مُعتصم عباسی وارد بغداد شد و در ذیالقعده یا ذیالحجه همان سال در بغداد به شهادت رسید. روز شهادت وی، در بیشتر منابع، آخر ذیالقعده است؛ اما در برخی منابع تاریخ شهادت او ۵ ذیالحجه یا ۶ ذیالحجه ذکر شده است. پیکر او را در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپردند. او جوانترین امام شیعیان هنگام شهادت بوده است و سن او هنگام شهادت را ۲۵ سال گفتهاند.
برخی علت شهادت وی را سعایت ابنابیدؤاد، قاضی وقت بغداد نزد معتصم دانستهاند. دلیل آن هم پذیرفتهشدن نظر امام درباره حکم فقهی قطع دست سارق بود که باعث شرمندگی ابنابیدؤاد و شماری از فقیهان و درباریان شده بود.
درباره چگونگی شهادت پیشوای نهم شیعیان نظرات مختلفی وجود دارد. در برخی از منابع آمده است که معتصم به وسیله منشیِ یکی از وزیرانش او را مسموم کرد و به شهادت رساند. برخی معتقدند که معتصم به وسیله اُمالفَضل ایشان را مسموم کرد. به گزارش مسعودی تاریخنگار قرن سوم قمری، معتصم و جعفر بن مأمون در اندیشه کشتن محمد بن علی(ع) بودند. چون جوادالائمه از امالفضل فرزندی نداشت، پس از مرگ مأمون، جعفر خواهرش (امالفضل) را تحریک کرد که محمد بن علی را مسموم کند. آندو (با همدستی معتصم) انگوری را به سم آغشته کردند و به امام خوراندند. امالفضل پس از آن که امام را مسموم کرد، پشیمان شد. امام به او خبر داد که به بلایی دچار میشود که قابلدرمان نباشد. درباره چگونگی شهادت حضرت جواد به دست امالفضل گزارشهای دیگری نیز وجود دارد.
بر اساس روایتی دیگر، وقتی مردم با معتصم بیعت کردند، او طی نامهای از عبدالملک زیات والی مدینه خواست محمد بن علی(ع) را همراه با امالفضل به بغداد بفرستد. وقتی امام جواد(ع) وارد بغداد شد، معتصم بهظاهر، او را احترام کرد و تحفههایی برای او و امالفضل فرستاد. بر پایه این روایت، معتصم شربت پرتقالی به وسیله غلام خود به نام اَشناس برای او فرستاد. اَشناس به امام گفت خلیفه، پیش از شما از این شربت به گروهی از بزرگان نوشانده و امر کرده که شما هم از آن بنوشید. امام فرمود: «آن را در شب مینوشم»؛ اما اَشناس اصرار کرد که باید خنک نوشیده شود. سپس امام از آن نوشید و بر اثر آن به شهادت رسید.
شیخ مفید (درگذشت ۴۱۳ق) در خصوص شهادت جوادالاَئمه(ع) با سَم تردید کرده و گفته است در این زمینه برای من خبری ثابت نشده است که به آن شهادت دهم. مفید، در کتاب تصحیح اعتقادات الامامیه نیز گفته است راهی برای یقین پیداکردن به شهادت برخی از امامان همچون امام جواد(ع) نیست. اما سید محمد صدر (شهادت ۱۳۷۷ش) در کتاب تاریخ الغیبه، با استناد به روایت «ما مِنّا إلّا مقتولٌ شهیدٌ» (کسی از ما نیست، جز آنکه کشته و شهید میشود)، قائل به شهادت آن حضرت شده است. رسول جعفریان تاریخپژوه نیز با ذکر شواهدی، شهادت امام را پذیرفته است. سید جعفر مرتضی عامِلی (درگذشت: ۱۴۱۴ق) تاریخپژوه، سخن شیخ مفید را حمل بر تقیه کرده است. از نظر او شیخ مفید ساکن بغداد بود و با توجه به جوّ حاکم علیه شیعیان، نمیتوانسته بهصراحت، عقاید شیعه درباره شهادت ائمه(ع) بهدست عباسیان را ذکر کند. عامِلی این احتمال را نیز ذکر کرده که با توجه به نبود منابع کافی و سختی دسترسی به منابع اصلی، این مطلب به دست او نرسیده است.
دوران امامت
امام جواد(ع) پس از شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ق، به امامت رسید. مدت امامت او هفده سال بود که با خلافت دو تن از خلفای عباسی، مأمون و معتصم همزمان بود. حدود پانزده سالِ آن در خلافت مأمون (۱۹۸-۲۱۸ق) و دو سال در خلافت معتصم (۲۱۸-۲۲۷ق) سپری شد. با شهادت او در سال ۲۲۰ق، امامت به فرزندش امام هادی(ع) منتقل شد.
نصوص امامت
امام رضا(ع) در موارد متعددی امامت محمد بن علی را به اصحاب خود اعلام کرده بود. در هریک از کتابهای کافی، ارشاد، اعلامالوری و بحارالانوار، بابی درباره نصوص امامت محمد بن علی(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۴، ۱۱، ۹ و ۲۶ روایت در این باره نقل شده است؛ از جمله یکی از اصحاب امام رضا(ع) از او درباره جانشینش سؤال کرد، حضرت رضا(ع) با دست خود به فرزندش جواد اشاره کرد. همچنین در روایتی فرمود: «این ابوجعفر است که او را جانشین خود قرار داده و مقام خود را به او واگذار کردهام.» از دیدگاه شیعه، امام فقط با نص امام قبلی تعیین میشود؛ یعنی هر امام باید با عبارت صریح، امام پس از خود را تعیین کند.
امامت در کودکی و سرگردانی شیعیان
امام جواد(ع) در حدود هشتسالگی، به امامت رسید. به گزارش حسن بن نوبختی، به علت پایین بودن سن وی، میان شیعیان درباره امام پس از حضرت رضا(ع) اختلاف شد: برخی بهدنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا رفتند؛ اما طولی نکشید که او را شایسته امامت ندانستند و از او رو گرداندند. برخی به احمد بن موسی برادر دیگر حضرت رضا(ع) گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند. با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد معتقد شدند.
به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند. البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. حضرت رضا در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالائمه را مطرح میکردند، به نبوت حضرت عیسی در کودکی استناد میکرد و میفرمود: «سن عیسی، هنگامی که نبوت به وی عطا شد، کمتر از سن فرزند من بوده است.»
همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد(ع) را مطرح میکردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره استناد میشد. خود امام جواد نیز در پاسخ به کسانی که مسئله سن او را مطرح میکردند، به جانشینی حضرت سلیمان به جای حضرت داوود، در کودکی اشاره میکرد و میگفت هنگامی که سلیمان کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا میبرد، داوود او را جانشین خود کرد؛ اما علمای بنیاسرائیل آن را انکار کردند.
پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام
با وجود تصریحهای متعدد امام رضا(ع) به امامت جوادالائمه، برخی از شیعیان برای اطمینان بیشتر، وی را با پرسشهایی میآزمودند. این آزمایش در خصوص ائمه دیگر نیز مطرح میشد؛ اما با توجه به سن کمِ جوادالائمه، درباره او ضرورت بیشتری احساس میشد. به گفته رسول جعفریان (زاده ۱۳۴۳ش) تاریخپژوه، به این علت شیعیان این کار را انجام میدادند که گاهی به دلایلی همچون تَقیّه و حفظ جان امام، بر چندین نفر وصیت میشد.
گزارشهای مختلفی از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد(ع) در منابع روایی آمده است. پاسخهای او سبب ترفیع جایگاهش و نیز پذیرش امامت او نزد شیعیان شد. در روایاتی آمده است گروهی از شیعیان، که از بغداد و شهرهای دیگر به حج آمده بودند، برای دیدار جوادالاَئمه به مدینه رفتند. آنان در مدینه با عبدالله بن موسی عموی امام جواد، دیدار کردند و از او سؤالاتی پرسیدند. او پاسخهای نادرستی داد. آنان متحیر ماندند و در همان مجلس بودند که امام جواد(ع) وارد شد و آنان دوباره پرسشهایشان را مطرح کردند و با پاسخهای امام جواد(ع) قانع شدند.
ارتباط با شیعیان
امام جواد(ع) از طریق سازمان وکالت، با شیعیان در ارتباط بود. او در سرزمینهای اسلامی از جمله بغداد، کوفه، اهواز، بصره، همدان، قم، ری، سیستان و بُست نمایندگانی داشت. تعداد وکیلان او را سیزده تن گفتهاند. آنان وجوهات شرعی شیعیان را به امام جواد(ع) میرساندند. ابراهیم بن محمد همدانی در همدان و ابوعَمرو حذّاء در نواحی بصره وکالت آن حضرت را برعهده داشتند. صالح بن محمد بن سهل به موقوفات آن حضرت در قم رسیدگی میکرد. زکریا بن آدم قمی، عبدالعزیز بن مهتدی اشعری قمی، صفوان بن یحیی، علی بن مهزیار و یحیی بن ابیعمران از دیگر وکلای امام جواد(ع) بودند. نویسنده کتاب سازمان وکالت با استناد به شواهدی، محمد بن فرج رُخَجی و ابوهاشم جعفری را نیز از وکیلان او به شمار آورده است. احمد بن محمد سیاری نیز ادعای وکالت داشت؛ ولی امام ضمن رد ادعای او، از شیعیان خواست تا وجوهات را به وی ندهند. آیتالله خامنهای، در تحلیلی، ایجاد تشکیلات منسجم و مقدمهسازی برای غیبت امام مهدی(عج) را از برنامههای امام جواد(ع) میداند و میگوید این کارى بود که خلفاى آن زمان بهشدت از آن بیمناک بودند.
گفته شده امام جواد(ع) به دو دلیل از سازمان وکالت برای ارتباط با شیعیان استفاده میکرد:
تحت کنترل دستگاه حاکم بود.
برای دوره غیبت زمینهسازی میکرد.
پیشوای نهم شیعیان، در ایام حج نیز با شیعیان دیدار و گفتگو میکرد. برخی از محققان بر این باورند که سفر امام رضا(ع) به خراسان سبب شده بود روابط شیعیان با امامانشان گسترش یابد. ازاینرو شیعیانی از خراسان، ری، بُست و سجستان در ایام حج به دیدار امام میآمدند.
شیعیان از طریق نامهنگاری نیز با جوادالائمه در ارتباط بودند. آنان در نامههایشان سؤالاتی را که بیشتر در مسائل فقهی بود، مطرح میکردند و امام به آنها پاسخ میداد. در موسوعه الاِمام الجواد، به جز پدر و پسر امام، نام ۶۳ تن از افرادی که حضرت با آنان مکاتبه داشت، گرد آمده است. برخی از نامهها در پاسخ به گروهی از شیعیان نوشته شده است.
برخورد با فرقههای دیگر
از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد(ع) که در منابع شیعی نقل شده، به دست میآید که در دوره امامت او، فرقههای اهلحدیث، واقفیه، زیدیه و غُلات فعالیت میکردند. براساس روایات، در زمان امام جواد(ع) با توجه به مباحثی که میان محدثان مطرح میشد، برخی از شیعیان در خصوص جسمبودن خداوند به تردید افتادند. آن حضرت ضمن ردّ جسمپنداری خدا، شیعیان را از نماز خواندن پشت سر کسانی که خدا را جسم میدانستند و نیز از پرداخت زکات به آنان نهی میکرد. او در پاسخ به ابوهاشم جعفری که از تفسیر آیه «لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصار» پرسیده بود، امکان دیدن خدا با چشم (عقیده مُجسّمه) را نفی کرد و گفت اوهام قلوب (خطورات و تصورات قلبی)، دقیقتر از دید چشمان است. انسان میتواند چیزهایی را که ندیده تصور کند؛ اما نمیتواند آنها را ببیند. وقتی اوهام قلوب نمیتوانند خدا را درک کنند، چگونه چشمان او را بینند و درک کنند؟
روایاتی از حضرت جواد(ع) در مذمت واقفیان نقل شده است او زیدیه و واقفیان را در ردیف نواصب قرار میداد و میگفت آیه «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَهٌ عَامِلَهٌ نَّاصِبَهٌ؛ در آن روز چهرههایى زبوناند که تلاش کرده و رنج [بیهوده] بردهاند» درباره آنان نازل شده است. او همچنین اصحاب خود را، از نماز خواندن پشت سر واقفیان نهی میکرد.
امام جواد به مقابله با باورهای غالیانه این دوره نیز پرداخت و کوشید شیعیان را از عقاید غالیانه دور نگه دارد. او غالیانی همچون ابوالخَطّاب و پیروانش را لعن میکرد. همچنین کسانی را که در لعن ابوالخطاب توقف یا تردید میکردند نیز لعن مینمود. وی افرادی همچون ابوالغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابیهاشم را پیرو ابوالخطاب معرفی میکرد و میگفت آنان با نام ما (اهلبیت) از مردم بهرهکشی میکنند. بنابر روایتی که در رجال کشی آمده، امام قتل دو تن از غُلات به نامهای ابوالسَّمهری و ابنابیزَرقاء را جایز دانست و دلیل آن را نقش آنان در منحرف کردن شیعیان ذکر کرد.
او خطاب به محمد بن سنان، ادعای مُفَوِّضه مبنی بر واگذاری خلق و تدبیر جهان به پیامبر(ص) و امامان را رد کرد. البته تفویض احکام را هم به مشیت الهی منتسب کرد و گفت این عقیدهای است که هرکس از آن جلوتر برود، از اسلام خارج است و هرکس آن را نپذیرد (دینش) نابود میشود و هرکس آن را بپذیرد، به حق پیوسته است.
روایات و مناظرات
قالَ الامام الجواد(ع): الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اللهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
امام جواد(ع) فرمود: «مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود و پذیرش از کسی که او را پند میدهد.»
به گفته عزیزالله عطاردی، حدود ۲۵۰ حدیث از امام جواد(ع) در موضوعات فقهی، تفسیری و عقیدتی نقل شده است. کمبودن روایات منقول از وی در مقایسه با برخی دیگر از امامان معصوم را به جهت تحت کنترل بودن و همچنین سن کم وی در زمان شهادت دانستهاند.
سید بن طاووس در کتاب مُهَجُ الدّعَوات حرزی از وی برای در امان ماندنِ مأمون عباسی نقل کرده است که به حرز امام جواد(ع) مشهور است. همچنین حِرزِِ «یَا نُورُ یَا بُرْهَانُ یَا مُبِینُ یَا مُنِیرُ یَا رَبِّ اکْفِنِی الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُکَ النَّجَاهَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» به وی منسوب است. گفته شده در میان حرزها و دعاهای مأثور از اهلبیت(ع) برای دفع بلاهای زمینی و آسمانی، حرز امام جواد(ع)، مشهورترین و معتبرترین حرز به شمار میرود.
امام محمدِ تقی(ع) در دوران امامت خود، چندین بار با برخی از فقیهان دربار عباسی مناظره کرد. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که برخی از این مناظرهها به درخواست درباریان مأمون و معتصم و با هدف آزمایش پیشوای نهم شیعیان انجام میگرفته و نتیجه آن باعث شگفتی و تحسین حاضران میشده است. منابع نُه مناظره و گفتگو از جوادالائمه گزارش کردهاند که چهار مورد آنها با یحیی بن اَکثم و یک مورد با احمد بن ابیداوود، قاضیالقضاتهای بغداد، بوده است. همچنین گفتگوهایی از وی با عبدالله بن موسی، ابوهاشم جعفری، عبدالعظیم حسنی و معتصم نیز گزارش شده است. موضوع این گفتگوها مباحث فقهیِ مربوط به حج، طلاق، حد سرقت و مباحثی دیگر همچون ویژگی یاران امام دوازدهم، فضایلی که برای ابوبکر و عُمر نقل شده و اسماء و صفات خدا بوده است.
مناظره درباره مسئله فقهی
از مناظرات مهم امام محمد تقی(ع) که در زمان مأمون عباسی در بغداد صورت گرفت، مناظره با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. بنابر برخی منابع شیعه، علت این مناظره اعتراض سران عباسی به پیشنهاد ازدواج او با امالفضل از سوی مأمون بود. مأمون برای اثبات درستی تصمیم خویش، به آنان پیشنهاد کرد تا جوادالائمه(ع) را بیازمایند. آنان پذیرفتند و برای آزمودن آن حضرت، جلسه مناظرهای ترتیب دادند. یحیی در مناظره، نخست مسئلهای فقهی درباره شخص مُحرِمی که حیوانی را شکار کرده، مطرح ساخت. امام جواد(ع)، با مطرح کردن وجوه گوناگون برای مسئله، از یحیی بن اکثم پرسید منظور وی کدام وجه است. یحیی بن اکثم در جواب درماند. سپس خود امام جواد(ع)، مسئله را با صورتهای مختلف آن پاسخ گفت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن جواب امام، بر تبحر او در فقه اعتراف کردند. گفتهاند که مأمون پس از مناظره گفت خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه اندیشیده بودم، همان شد. براساس برخی گزارشها مأمون پس از پاسخهای امام جواد(ع) در مناظره با یحیی بن اکثم، اطرافیان و حاضران در مجلس را نکوهش کرد و تصریح نمود این خاندان فضیلتشان بر دیگران مشهود است و کمیِ سن مانع کمالات و فضایلشان نمیشود. او افزود که پیامبر(ص) دعوتش را با فراخواندن امام علی (در حالی که ده سال بیشتر نداشت) آغاز کرد و اسلامش را پذیرفت. بنا بر روایتی که در بحارالانوار نقل شده، مأمون پیش از این مناظره، به اطرافیانش گفته بود که این خانواده حسابشان با دیگران جداست و چون نپذیرفته بودند، به آنها گفته بود امتحان کنند.
مناظره درباره خلفا
به نقل منابع روایی شیعه، امام محمد تقی(ع) در مجلسی با حضور مأمون و شماری از فقها و درباریان، با یحیی بن اَکْثَم درباره فضایل ابوبکر و عمر مناظره کرد. یحیی خطاب به او گفت جبرئیل از طرف خدا به رسولش گفت از ابوبکر سؤال کن آیا او از من راضی است؟ من که از او راضی هستم، امام پاسخ داد من منکر فضل ابوبکر نیستم؛ اما کسی که این روایت را نقل کرده باید به احادیث دیگری که از پیامبر(ص) وارد شده توجه کند و آن اینکه پیامبر فرمود هنگامی که حدیثی از طرف من به شما میرسد، آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید. اگر موافق با آن بود، بپذیرید و اگر نبود، قبول نکنید؛ زیرا دروغگویان و جعلکنندگان حدیث زیاد خواهند شد. سپس امام گفت این حدیث با قرآن موافقت ندارد؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛ ما از رگِ گردن به شما نزدیکتریم.» آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاهی نداشت که از پرسید؟
پس از آن، یحیی درباره روایت «مَثَل ابوبکر و عُمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است» سؤال کرد. جوادالائمه پاسخ داد محتوای این روایت صحیح نیست؛ زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را کرده و لحظهای مرتکب گناه نشدهاند؛ در حالی که ابوبکر و عمر پیش از آنکه اسلام بیاورند، سالهای طولانی مُشرک بودهاند.
قطع دست دزد
در زمان سکونت جوادالائمه(ع) در بغداد، درباره اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود، میان فقهای اهلسنت اختلاف پیش آمد. برخی میگفتند از مچ باید قطع گردد و برخی دیگر قطع آن را از آرنج میدانستند. معتصم از امام جواد(ع) خواست تا نظر خود را بیان کند. جوادالائمه از معتصم خواست او را از پاسخ معاف دارد؛ اما خلیفه اصرار کرد و امام گفت فقط انگشتان دزد قطع میشود و بقیه دست باقی میماند. وی دلیل خود را آیه «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِله فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً؛ و مساجد ویژه خداست، پس هیچکس را با خدا مخوانید» عنوان کرد. معتصم جواب امام را پسندید و دستور داد تا انگشتان دزد را قطع کنند. گفته شده این واقعه سبب ترویج جایگاه امامت در بین مردم شد.
فضایل و کرامات
در منابع روایی، فضایل و کراماتی برای امام جواد(ع) نقل شده است.
جود و بخشش زیاد به دیگران
ملقبشدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را به علت کثرت بخشش و احسان او به مردم دانستهاند. بر پایه نامهای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد، او از همان سالها، به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحابش امام جواد را از درِ فرعی خانه خارج میکردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک، گرد خانهاش تجمع میکردند. بر پایه این روایت، امام رضا(ع) نامهای به فرزندش فرستاد و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او میگویند از درِ اصلی رفتوآمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا(ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود: «هروقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچکس از تو درخواستی نکند، مگر اینکه چیزی به او بدهی.»
عبادت زیاد
باقر شریف قَرشی، تاریخپژوه اهل عراق، جوادالائمه را عابدترین و خالصترین فرد زمانهاش معرفی کرده و از کثرت نافلههای وی سخن گفته است. به گفته وی، امام جواد(ع) در هر رکعت از نافلههای خود، سوره حمد و توحید را ۷۰ بار میخواند. همچنین بر پایه روایتی که سید بن طاووس نقل کرده، هنگامی که ماه قمری فرامیرسید، محمد بن علی دو رکعت نماز میگذارد که در رکعت اول پس از سوره حمد، ۳۰ بار سوره توحید و در رکعت دوم ۳۰ بار سوره قدر را میخواند و سپس صدقه میداد.
کرامات
در منابع شیعی، کراماتی به امام جواد(ع) نسبت داده شده است؛ از جمله سخن گفتن هنگام ولادت، طیُالارض از مدینه به خراسان برای مراسم تدفین پدرش امام رضا(ع)، شفا دادن بیماران، استجابت دعا، خبر دادن از باطن افراد و رویدادهای آینده.
محدث قمی از قُطب راوندی و او از محمد بن میمون نقل کرده است: «زمانی که امام رضا(ع) به خراسان نرفته بود، سفری به مکه رفت و من نیز در خدمت آن حضرت بودم. چون خواستم برگردم، به آن حضرت گفتم: من میخواهم به مدینه بروم؛ نامهای برای محمدِ تقی بنویسید تا ببرم. حضرت نامهای نوشت. من آن را به مدینه آوردم و در آن وقت چشمانم نابینا شده بود. موفّق، خادم حضرت، امام جواد(ع) را آورد، در حالی که در مهد جای داشت. من نامه را به آن حضرت دادم. حضرت به موفق فرمود مهر از نامه بردار و کاغذ را باز کن. سپس فرمود: ای محمد احوال چشمت چگونه است؟ عرض کردم یابنرسولالله، چشمم بیناییاش از دست رفته است. حضرت دست به چشمان من کشید و از برکت دست آن حضرت، چشمانم شفا یافت و بینا شدم.»
همچنین نقل شده است که در سفر بازگشت جوادالائمه(ع) از بغداد به مدینه، گروهی، او را تا بیرون شهر بدرقه کردند. هنگام مغرب، امام جواد(ع) در حیاط مسجدی در کنار درخت سدری که تا آن زمان میوه نداده بود، وضو گرفت و نماز خواند. پس از نماز، مردم مشاهده کردند که آن درخت، میوه داده است. تعجب کردند و از آن خوردند و یافتند که شیرین و بدون دانه است. از شیخ مفید نقل کردهاند که سالها بعد این درخت را دیده و از میوه آن خورده است.
صلوات مخصوص امام جواد(ع)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقىٰ، وَنُورِ الْهُدَىٰ، وَمَعْدِنِ الْوَفاءِ، وَفَرْعِ الْأَزْکِیاءِ، وَخَلِیفَهِ الْأَوْصِیاءِ، وَأَمِینِکَ عَلَىٰ وَحْیِکَ . اللّهُمَّ فَکَما هَدَیْتَ بِهِ مِنَ الضَّلالَهِ، وَاسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَیْرَهِ، وَأَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدىٰ، وَزَکَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَکَّىٰ، فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِکَ، وَبَقِیَّهِ أَوْصِیائِکَ، إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.
خدایا، درود فرست بر محمد بن علی بن موسی، نشانه تقوا و نور هدایت و معدن وفا و نژاد پاکان و جانشین اوصیا و امین تو بر وحی. خدایا، چنانکه به وسیله او مردم را از گمراهی به عرصه هدایت آوردی و از سرگردانی رهایی بخشیدی و به وجود او راهنمایی کردی هرکه را که هدایت یافت و تربیت نمودی هرکه را که تربیت شد، پس بر او درود فرست، برترین درودی که بر یکی از اولیایت و باقیمانده اوصیایت فرستادی. بهدرستی که تو توانمند و فرزانهای.
مجلسی، بحارالانوار، ج۹۴، ص۷۷
اصحاب
شیخ طوسی از حدود ۱۱۵ تن به عنوان اصحاب جوادالائمه نام برده است.[۱۵۹] قرشی در کتاب حیاه الامام محمد الجواد(ع) ۱۳۲نفر و عبدالحسین شبستری در کتاب «سُبُلُ الرَّشاد إلی اَصحاب الاِمام الجَواد»، ۱۹۳ نفر را به عنوان اصحاب پیشوای نهم شیعیان معرفی کردهاند. عطاردی در مُسند الامام الجواد تعداد راویان وی را ۱۲۱ تن دانسته است. برخی از اصحاب جوادالأئمه با امام رضا(ع) و امام هادی(ع) نیز مصاحبت داشته و از آندو روایت کردهاند. در میان راویان از محمد تقی(ع)، پیروانی از فرقههای دیگر از جمله اهلسنت نیز وجود داشته است. تعداد راویان غیرامامی وی را ۱۰ تن گفتهاند.
احمد بن ابینصر بَزَنطی و صفوان بن یحیی، هردو از اصحاب اجماع، عبدالعظیم حسنی، حسن بن سعید اهوازی، زکریا بن آدم، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، احمد بن محمد برقی و ابوهاشم جعفری از جمله اصحاب پیشوای نهم شیعیان بودند.
جایگاه امام نزد اهلسنت
عالمان اهلسنت، پیشوای نهم شیعیان را به عنوان یک عالم دینی احترام میکنند.[۱۶۸] برخی از آنان شخصیت علمی جوادالائمه را ممتاز دانسته و شیفتگی مأمون عباسی به او را به دلیل شخصیت علمی و معنوی او در کودکی دانستهاند. آنان همچنین از برتری محمد بن علی(ع) در ویژگیهای دیگری همچون تقوا، زهد و سخاوت سخن گفتهاند. برای نمونه، شمسالدین ذَهَبی، از محدثان برجسته اهلسنت در قرن هشتم قمری، و ابنتیمیه ملقبشدن او به جواد را بهسبب دلیل شهرتش در سخاوت و بخشندگی دانستهاند. جاحظ عثمان، متکلم و ادیب معتزلی قرن دوم و سوم قمری نیز محمد بن علی(ع) را عالم، زاهد، عبادتپیشه، شجاع، بخشنده و پاک معرفی کرده است. محمد بن طلحه شافعی، از علمای شافعیمذهب قرن هفتم قمری، درباره امام جواد(ع) مینویسد: «او، هرچند سنش کم بود، از نظر قدر و منزلت، والامقام و نام و آوازهاش بلند بود.»
توسل به امام جواد(ع)
برخی از شیعیان با توجه به توصیههای بعضی عالمان شیعی، برای گسترش رزق و گشایش در امور مادی، به امام جواد(ع) توسل میجویند و او را بابالحوائج میخوانند. نمونهای از این توصیه نقل مجلسی دوم از ابوالوفاء شیرازی است که مدعی شده پیامبر(ص) در خواب او را به توسل به امام جواد(ع) در امور مادی توصیه کرده است.
بر پایه روایتی که داود صیرفی از امام هادی(ع) نقل کرده، زیارت مرقد جوادالائمه پاداش و ثواب زیادی دارد. همچنین ابراهیم بن عقبه در نامهای از امام هادی(ع) درباره زیارت امام حسین(ع)، امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) پرسید. امام هادی(ع) زیارت امام حسین(ع) را برتر و مقدم دانست و فرمود زیارت هرسه کاملتر است و پاداش بیشتری دارد. آرامگاه امام جواد(ع) و امام کاظم(ع)، در بغداد زیارتگاه مسلمانان، بهویژه شیعیان است. آنان مرقد آن حضرت را در حرم کاظمین زیارت میکنند، به او متوسل میشوند و زیارتنامه میخوانند. شیعیان در سالروز شهادت جوادالأئمه مجالس عزاداری، روضهخوانی و سینهزنی بر پا میکنند و به او متوسل میشوند.
منبع